تاريخ: 2/10/1403 - ساعت: 19:45

وبلاگ

• «حامد رجبی» (مصاحبت 4 )

9/11/1389

.

در دانشگاه سوره (کارخانه ی سابق آدامس خروس نشان) حامد همکلاسی من بود . او خیلی کم حرف است ولی به وقتش حرف های خود را می زند.

خانه های زیبا را دوست دارد و هر جا خانه ای زیبا می بیند پا کـُند می کند. او بازیگر مورد علاقه ندارد، ولی بازی مورد علاقه دارد: مثل بازی "ماریا ترخووا" در نقش مادر فیلم آینه، یا "رابرت دونیروی" راننده تاکسی، یا "مارلون براندوی" اینک آخر الزمان، یا آن دختر فیلم روزتا  و  یا "مونیکا ویتیِ" فیلمهای آنتونیونی.

خیلی اهل موسیقی نیست و به گفته خودش این ایرادی ست که باید اصلاحش کند. همه چیز خوار است و عادت کرده از چیزی بدش نیاید.

اگر یک استقلالی به تورش بخورد با او کمی کل کل می کند، ولی تازگی کلا هیچ احساسی نسبت به فوتبال ایران ندارد.

او سحرخیز نیست ولی خوشحال است که یک همدانی ست. رنگ سبز را دوست دارد ولی عاشق زمستان است و بابت همدانی بودنش سرما و راه رفتن در برف را خوب می شناسد.

جویس و فاکنر و همینگوی و چخوف و کارور دوستهای نویسنده ی او و هومن و پیمان و مجید و مجید و احسان و سهیل و وحید دوست های صمیمی او هستند.

از خارجی ها تارکوفسکی و آنتونیونی و برادران داردِن را می پسندد و از داخلی ها بیضایی و کیارستمی و تقوایی. ناصر تقوایی در بین 40 فیلم کوتاه جشن خانه ی سینما ی 89 از فیلم "گردش" او به عنوان بهترین فیلم این جشن اسم برد.

حامد الان دانشجوی ترم آخر کارشناسی ارشد سینماست و موهایش دارد کم کم سفید می شود. او خیلی کم حرف می زند ولی به وقتش حرف خوب زیاد می زند.


کاظم ملایی
7 بهمن ماه 89


.
-  حامد جان چه فیلمی رو تا الان چندین بار نگاه کردی؟
معمولا عادت چند بار نگاه کردن فیلم ها رو ندارم، مگر به مناسبتی یا اتفاقی. اما به هر حال «پدر خوانده ی یک» رو چند بار دیده ام. و همینطور «آینه» و «روزتا» و «فریاد ها و نجواها» و «تحقیر». حتما فیلم ها دیگری هم هستند که اگر کمی بیشتر فکر کنم، یادم می آیند.


-  فیلم هایی که دوست داری چه جور فیلم هایی هستند؟
روزی یکی از دوستانم که شاعر بود و اتفاقا خیلی هم تکنیکی به شعر نگاه میکرد گفت فکر می کند شعر خوب شعری ست که بشود زیر لب زمزمه اش کرد. من هم فیلم هایی را دوست دارم که بتوانم زیر لب زمزمه شان کنم. در خیابان، میهمانی و یا خلوت و تنهایی خودم. و این زمزمه کردن تنها منحصر به وجوه تماتیک فیلم نیست، بلکه بیشترشامل یک نگاه، یک قاب و یا حرکت دوربین است.


-  خودت فکر می کنی مخاطبین فیلم هات چقدر با کارهات ارتباط برقرار کرده و اونها رو دوست دارند؟
عادت کرده ام که فیلم هایم مخاطبان زیادی نداشته باشند، و این شاید برای اصرار در شخصی بودن بیش از حد فیلم هایم بوده. فکر می کنم که در "گردش" به تعادل بهتری رسیده ام، چون به هرحال مخاطبان بیشتری داشت.


-  جنس گفتگوهای درون فیلمت خیلی شبیه نمونه های دیگه نیست. دیالوگ ها در فیلم های تو چه خصوصیاتی دارند؟
سوآل سختی ست. تا به حال درباره اش فکر نکرده ام.


-  آیا معمولا به دنبال ایده ی فیلم هات می گردی یا ایده ها تو رو پیدا می کنند؟
نمی شود به روشنی گفت چه اتفاقی می افتد و ایده چگونه به دست می آید، اما به هر حال من هیچ وقت هیچ فیلمی را با ایده ی داستانی شروع نکرده ام. در واقع همیشه دکمه ای داشته ام و برایش کتی دوخته ام. معمولا یک مکان یا یک آدم در موقعیتی خاص توی ذهنم راه می رود و بعد از آن، مدام از خودم می پرسم داستان این آدم چیست. چرا مثلا در این اتاق ایستاده و از پشت پنجره کنار نمی آید؟ و یا لوکیشن ویژه ای می بینم و از خودم می پرسم چه اتفاقی در این مکان می افتد؟ بعد برای این دکمه یک کت می دوزم. فیلم "مهمانی خداحافظی" کاملا به این شیوه شکل گرفت.


-  به نظرت در فیلم کوتاه چیزی به عنوان "شخصیت" داریم؟  (لطفا توضیح کامل بده)
حتما شخصیت داریم و باید داشته باشیم. آن چه نداریم شخصیت پردازی به شیوه ی فیلم بلند است و این دو مقوله معمولا با هم خلط می شوند و عده ای فیلم کوتاه را به همین دلیل فقط ماجرا محور قلمداد می کنند که به نظرم درست نیست. اگر در داستان کوتاه شخصیت داریم و اصلا داستان های کوتاه خوبی که می شناسیم بیشتر شخصیت محورند تا ماجرا محور، پس چطور می شود شخصیت را از فیلم کوتاه حذف کرد؟ باز هم می گویم که آنچه که در فیلم کوتاه نداریم شخصیت پردازی به شیوه ی سینمای بلند است. شخصیت پردازی در فیلم کوتاه به شیوه ی خود این سینما ناگزیر از ایجاز است و به جای پرداختن همه ی ابعاد وجودی یک شخصیت، فقط روی یک یا دو بعد او دست می گذارد و باقی را به سپیدخوانی و ذهن مخاطب می سپارد.

-  از لحاظ ساختاری (و از نگاهی کلی) چه تفاوت هایی بین فیلمنامه ی کوتاه و بلند وجود داره؟
از نظر من در فیلم بلند همیشه " شدنی" اتفاق می افتد و به هر حال رسیدن از نقطه ی آ به نقطه ی ب یکی از الگوهای ثابت در بسیاری از فیلم های بلند ( کلاسیک و مدرن و هالیوودی و هنری و ...) است. اما فیلم کوتاه حول یک نقطه گسترش می یابد و لحظه ایست که بسط می یابد.


-  آیا سر صحنه دکوپاژ مشخص و استوری بورد داری؟ یا اکثر پلان ها را فقط در ذهنت می چینی؟
تا به حال با دکوپاژ مشخص و نوشته شده سر صحنه نرفته ام. البته هر بار با خودم قرار می گذارم که دفعه ی بعد این کار را انجام دهم، ولی به پای ساخت فیلم که می رسم باز تصمیم می گیرم دکوپاژم را سر صحنه انجام دهم. این کار به هر حال انرژی ذهنی وحشتناکی از تو می گیرد و بی نهایت خسته ات می کند، اما در عوض فرصت می دهد که صحنه ات را لمس کنی و بعد درباره ی میزانسن ات تصمیم بگیری.  این دکوپاژ سر صحنه البته به این معنا نیست که دستت را توی جیبت بگذاری و بدون هیچ کار قبلی سر صحنه بروی. در آن صورت نتیجه ی کار در بهترین حالت یکی از همین سریال های تلویزیونی خواهد بود. من حتما پیش از شروع کار استراتژی مشخص خودم به عنوان کارگردان را می دانم. حتما برای خودم مشخص می کنم که جنس بازی ها چگونه باید باشد، اسلوب دکوپاژم چیست و میزانسن ها چه مدلی باید باشند. در واقع فقط طراحی نهایی را سر صحنه انجام می دهم. اتفاق دیگری هم که می افتد این است که تو حتما پیش از شروع کار، از هر صحنه ات دکوپاژ چند نما را می دانی چون به هر حال فیلمنامه توی ذهنت است و داری با آن زندگی می کنی و این نماها هم معمولا کلیدی ترین لحظات صحنه هستند. کاری که سر صحنه انجام می دهی گسترش همین نماها و اسلوب دکوپاژی آنهاست.


- به عنوان کسیکه دانش آموخته ی سینماست، آیا فکر می کنی سینما رو میشه در دانشگاهها آموخت؟
سینما را می شود در دانشگاه آموخت، اما مساله اینجاست که هر جای دیگری هم می شود آن را آموخت. در سالن سینما، با یک تلویزیون و یک پخش دی وی دی، در یک کتابخانه، در جمع دوستان و یا سر صحنه ی فیلم. امتیاز دانشگاه از نظر من تنها در این است که عده ای را می یابی که تقریبا با تو هم سال اند و هدف و رویای مشترکی دارند. به همین دلیل فرصت با هم کار کردن، با هم فکر کردن و با هم دعوا کردن را می یابی. حضور در این فضا مهمترین مزیت دانشگاه است. اما به هر حال نباید از یاد ببریم که تقریبا هیچکدام از کارگردانان مهم سینمای ایران، در دانشگاه سینما نخوانده اند. گلستان و بیضایی و تقوایی و کیارستمی و مهرجویی و خیلی های دیگر.


-  در زمینه ی اصول فیلمنامه نویسی و کارگردانی چه کتابهایی رو پیشنهاد میدی ؟
پیشنهاد هایی که همه می دانند: در فیلمنامه نویسی کتاب "داستان" رابرت مک کی، در کارگردانی "نما به نما". احتمالا کتاب های دیگری را هم می توان اضافه کرد.
پیشنهاد بهتر: "سید فیلد" نخوانید. و پیشنهاد اصولی: آموختن اصول فیلمنامه نویسی و کارگردانی بیشتر از یک روز طول نمی کشد. زیاد برایش وقت صرف نکنید. برای فیلمنامه نویسی داستان بخوانید و فیلم ببینید، برای کارگردانی فیلم ببیند و نقاشی و عکس نگاه کنید. خواندن تاریخ سینما و گوش دادن به موسیقی برای هر دو مورد مفید است.

- بعضی از فیلمهات رو با انجمن سینمای جوان کار کرده ای. روش کار کردن با اونها به چه شکلی ست؟
من کلا سه فیلمم را با انجمن سینمای جوان همدان کار کرده ام که چون یک انجمن استانی بود، سخت نگرفتند و ما را گرفتار کارهای اداری نکردند. پر واضح است که برای جبران این آسانی هم پول چندانی به ما ندادند. برای فیلم اولم که در سال 1378 ساخته شد انجمن کلا بیست هزار تومان به ما بودجه داد، آنهم پس از پایان تصویربرداری. وقتی پول را گرفتیم آنقدر خوشحال بودم که در زمستان همدان و روی آسفالت یخ زده چنان زمین خوردم که هنوز وقتی بچه ها یادشان می آید، می خندند. به فیلم دومم صد هزار تومان بودجه دادند. برای فیلم سوم قرار بود چهارصد هزار تومان بدهند که پس از پایان تصویربرداری گفتند نداریم و نمی دهیم. هیچ وقت هم ندادند. در فیلم چهارم چهارصدهزار تومان دادند به اضافه ی سه کاست دی وی کم. بقیه ی هزینه ی فیلم را هم یکی از دوستانم تقبل کرد. اما به هر حال به نظرم امروز انجمن سینمای جوان موضوعیت خود را از دست داده است. تا سال های 80 و 81 نه دوربینی در اختیار فیلمسازان بود و نه باکس تدوینی. به همین دلیل انجمن با داشتن دوربین های وی اچ اس و باکس های تدوین خطی انگار همه ی امکانات لازم برای فیلم ساختن ما را داشت. همین امکانات را می گرفتیم و مختصر پولی و بقیه را هم خودمان تامین می کردیم و فیلم می ساختیم. حرفه ای تر ها هم می توانستند در انجمن فیلم های 35 میلیمتری بسازند. امروز دیگر هیچ کس محتاج دوربین یا باکس مونتاژ نیست. انجمن هم نمی تواند با یک یا دو میلیون تومانی که شاید به فیلمی کمک کند، انتظار داشته باشد که فیلمسازان هنوز مشتاق کار در انجمن باشند و شوراهای عریض و طویل و روند اداری سردرگم آنجا را تاب بیاورند. دوست دارم ببینم در چند سال آینده بجز برگزاری جشنواره ی فیلم کوتاه تهران، انجمن چه کارهای دیگری برای انجام خواهد داشت.


- معمولا تو را در جشنواره های فیلم کوتاه تهران می بینم. نظرت در مورد این جشنواره چیست؟
اتفاق خوبی ست. معمولا قرار نانوشته ای با دوستان قدیمی داریم و به بهانه ی این جشنواره هم که شده، سالی یکبار همدیگر را می بینیم. 


-  چه تفاوتهای فاحشی بین فیلم های کوتاه داخلی و خارجی وجود دارد؟
خیلی فیلم کوتاه خارجی نمی بینم و بر اساس چند تایی هم که این جا و آنجا در  جشنواره ها می بینیم نمی شود قضاوت کرد. به هر حال آنها از بین تعداد زیادی فیلم انتخاب شده اند و اگر از فیلمهای ایرانی هم تعداد کمی انتخاب و به کشور دیگری فرستاده شوند، آنها شگفت زده خواهند شد ( که واقعا هم می شوند). 


- کار کدام فیلمسازهای کوتاه رو دنبال می کنی؟
دوستانم . تو و شهرام و احسان و ... . البته از این به بعد سعی می کنم کارهای بعدی آزاد محمدی و کریم لک زاده و سینا آذین را ببینم.


- می تونی از چند نفر تشکر کنی :
برای اینکه کسی از قلم نیفتد این تشکر را محدود می کنم به دوستانم که در کنارشان فیلم "گردش" را ساختم. «پیمان یادگاری» و «مجید گرجیان» که حضورشان باعث می شود هر فیلمی به تجربه ای لذت بخش تبدیل شود.


-  حامد جان ممنون از وقتی که گذاشتی. از صحبت هایت نکته های خوبی یاد گرفتم ... شاد باشی عزیز