وبلاگ
• ذهنیت متمایز یك مرد (هادی علی پناه)
7/12/1388.
نگاهی به فیلم کوتاه منها ساخته ی کاظم ملایی
هادی علی پناه
"منها" تنها فیلمی بود که در جشنواره ی فیلم کوتاه تهران انتظار دیدنش را نداشتم. فیلمی که مرزهای سینمای ایران را به شدت درهم میکوبد و نشان میدهد که حتا، در چنین سینمای دست و پا شکستهیی میتوان خلاقیت محض داشت و فضاها و داستانهای جدید تعریف کرد.
ذهن خلاق پدیده آورندهی منها، برخلاف دیگر ذهنیتهای رایج در سینمای ایران، بدون شک، پرورش یافتهی این فضای به شدت سنتی و محدود نیست. نسلی كه آرام آرام در حال وارد شدن به مراحل اجرایی امروز ایران است، بسیار متفاوت با نسلهای قبلی خود پرورش یافته است و به عبارت دیگر، این نسل خودش خودش را پرورش داده است.
در فضای ایرانی كه، همواره، در میان مشكلات بیشمار اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی دست و پا زده نسلی، در خفا توانسته است بقای خودش را حفظ كند. نسلی كه ذهنیت و درك كاملاً متمایزی با دیگرانِ اطراف خودش دارد. این نسل به معنای واقعی كلمه توانسته است آبشخور فكری خود را به تنهایی تامین كند و متأثر از مكتبهایی باشد كه به شدت در ایران نادیده گرفته شدهاند. و به همین دلیل است که نصف مخاطبان این فیلم، نمیتوانند با آن ارتباط برقرار کنند و نصف دیگر شوکه میشوند.
ذهنیت بیننده ی ایرانی، در صورتی که سینما و قابلیتهایش را نشناسد، این فیلم را نخواهد فهمید. چرا که فرهنگ بصری این مخاطب، متأثر از فرهنگ سطحی شدهیی است که تلویزیون و برخی از فیلمهای ایرانی پدیده آورندهی آناند. این فیلم در برخی جمعهایی که در آنها حضور داشتم محکوم به تأثیرپذیری از سینمای هالیوود و تقلید از فیلمهای هالیوودی شد که این نوع نتیجه گیری هم، زادهی برخی ذهنیتهای ناقص و غلط در سینمای امروز ایران است.
کاظم ملایی متأثر از چنین فیلمها و چنین سینمایی باشد، اما تمام زیر بنا و رو بنای فیلمی مثل منها اصیل و متعلق به ذهنیت خود ملایی است. ذهنیتی که در فضایی در زیر لایههای این سطح سنتی و کهنه، پرورش یافته و درحال ریشه دواندن است و نوید تغییری اساسی در نسل آیندهی فیلمسازان سینمای ایران را میدهد؛ ذهنیتی که نمونههای کمرنگترش در دیگر فیلمهای جشنواره مشهود بود.
مهمترین و قابل ستایشترین کارِ خالق منها، خلق فضایی به شدت متفاوت و نو است. این فیلم، با توجه به پتانسیلهای سینمای کوتاه، با هزینهیی بالا ساخته شده است. ولی با این حال، جو حاکم بر فیلم، به چنان پختگی و قدرتی رسیده است که بسیار بیشتر از این هزینههای بالای تولید اهمیت مییابد. هزینههایی که در صورت لحظهیی لغزش میتوانست بسیار بیشتر از اینها تمام شود و نتیجهی کار هم فیلمی باشد به شدت ضعیف و تقلیدی.
اما منها با وجود تمام این ویژهگیها دو ایراد اساسی دارد که بیشتر ناشی از تجربهی کم فیلمساز و سنگینی خلق چنین ایدهیی است. و البته، با توجه به پتانسیل ذهنی بالای فیلمساز میتوان انتظار برطرف شدن آنها را در زمانی نزدیک داشت.
ایراد اول که در وهلهی اول، خودنمایی میکند ضعف یکی از المانهای روایی فیلمنامه و داستان فیلم است: شخصیت محوری داستان، پیش خدمتی با تواناییهای ذهنی خاص كه بیشتر زمان فیلم –با توجه به زمان كوتاهش- صرف پرداختن به او و شناساندن او به مخاطب میشود در لحظهیی که حوادث آینده را برعکس اتفاقات قبلی، خواب میبیند، فیلم به نوعی کلیشه بودن در پرداخت میرسد. او شخصیتی بسیار آرام و متفکر مینماید به خوبی میتواند ذهن اشخاص و اشیاء را بخواند و در زمان مناسب عمل مناسبی انجام دهد که اتفاق دلخواهش واقع شود ولی در گره گذاری اصلی که باید از کشته شدن زن مورد علاقه اش و چند تن دیگر از کارمندان کارخانه و در نهایت، خودش جلوگیری بکند، به شیوهیی از وقوع حادثه با خبر میشود که، با وجود خوب بودن در پرداخت، به هیچ عنوان با دیگر المانهای داستان فیلم هماهنگی ندارد. و همین عامل، دلیل اساسی است بر این ادعا که کاظم ملایی عزیز، هنوز، راهی طولانی در پیش دارد تا بتواند به سبک ویژه ی فیلم سازی و داستان پردازی خودش دست یابد.
ایراد دومی که بر فیلم وارد می شود نداشتن مضمون داستان، و پیرنگی پخته در داستان فیلم است. منها تنها یک داستان را روایت میکند و هیچ تلاشی برای رسیدن به یک مفهوم یا مضمون اساسی انجام نمیدهد. داستان فیلم با وجود دارا بودن کشش زیاد و جذابیت، مخاطبش را آنچنان که باید و شاید راضی نمیکند. با این حال منها فیلم موفقی است. چرا؟ برای این که موفق میشود داستانش را در بستری جدید و کامل، از هر لحاظ، روایت کند. در شخصیت پردازی در کمترین زمان ممکن با چنان قدرتی عمل کند که تعداد زیاد بازیگران فیلم را به خوبی پوشش دهد.
و در نهایت، در ساختار از هر نظر فیلمی کامل و پر از ابتکار باشد. تصویربرداری زیبای کار، با قاب بندیهای متفاوت که به خوبی با حال و هوای فیلم هماهنگی دارد، با توجه به رنگ بندی خاص صحنههای فیلم، کار بسیار مشکلی در مرحلهی اجرایی است برای رسیدن به چنین استانداردی در محصول نهایی.
صداگذاری فوق العاده، هم از لحاظ حجم بالای کار و هم از لحاظ دقت در هماهنگی آنها با تصاویر فیلم، و هم چنین بازیهای فوقالعادهی بازیگران فیلم که با توجه به نبود دیالوگ در فیلم، اداره کردن و در قدم بعدی، بازی کردن آنها کاری بسیار دشوار بوده است. همانطور که میدانید حضور بازیگر در فیلم کوتاه – به دلیل خصوصیات خاص آن – چندان پررنگ نیست. با این حال، بخش اعظم فضاسازی در این فیلم مدیون درخشش بازیگران فیلم است.
در ادامه تنها موردی که جای بحث دارد نحوهی حضور این فیلم در جشنواره است. این فیلم به عنوان فیلم تجربی – كه یكی از دلایل درخشش و یا عدم درخشش آن بود – هم در بخش ملی و هم در بخش بینالملل حضور داشت؛ و دلیل اساسی که هیأت داوران نشریه ی فیلم کوتاه را از اهدا جایزهی بهترین فیلم تجربی، به این فیلم باز داشت اعتقاد این جمع به تجربی نبودن صرف این اثر است.
دلیل این اقدام هم، تعریفی از سینمای تجربی است که این فیلم درون این تعریف نمیگنجد؛ فیلم تجربی باید، با وارد کردن المانی جدید در ساختار روایی فیلم، که محدودیتی هم در آن نیست، به شیوهیی دست پیدا کند که داستان فیلم، در کلیت، موضوع را به شیوهیی جدید روایت کند. اما، چرا منها فیلمی نیست که در این تعریف بگنجد؟ برای این که در سینمای جهان، کم نیستند فیلمهایی این چنینی.
تمام خلاقیتهایی که این فیلم درون خود دارد به جز یک مورد کوچک، همگی قبلاً توسط سینماگران بزرگ و کوچک جهان تجربه شدهاند. ولی نکتهی کوچکی در این بین وجود دارد، که نباید از کنارش به سادگی گذشت، و آن استفادهی کارگردان از ابزار کارش به عنوان وسیلهیی در داستان فیلم است. استفاده از ریل تراولینگ دوربین به عنوان وسیلهیی که شخصیت داستان از آن در انجام کارهای روزمرهاش استفاده میکند کاری است که نمونه یی برای آن در فیلم دیگری سراغ نداریم. با این حال، حضور این عامل هم نمیتواند تغییری در تجربی نبودن فیلم ایجاد کند. چرا که کارگردان با هوش، و درایت، از این عامل، تنها، برای کم کردن هزینههای تولید فیلمش، و طراحی صحنه، استفاده کرده است؛ و این کار، تأثیری بر ساختار روایی یا مضمونی فیلم ندارد.
تعریف فوق را، تنها، در شرایطی میتوان مشمول این فیلم دانست که فیلم را در درون مرزهای سینمای ایران بسنجیم. و در این صورت است که فیلم ملایی میتواند فیلمی تجربی به حساب آید که البته، متصور بودن چنین حالتی غیر ممکن است چرا که سینما از ابتدای تولدش هنری جهانی است و مختص کشور خاصی نمیشود. تأثیر یکایک فیلمهای ساخته شده، در سراسر دنیا، بر یك دیگر امری است که هر ساله، از ابتدای تاریخ سینما، اتفاق افتاده است و نمیتوان آن را در مرزبندی خاصی قرار داد و سنجید. در واقع، یکی از نکات قوت سینما، به مثابهی یک هنر، جهانی بودن آن است.
اما فیلم پیشین ملایی لطفا از خط قرمز فاصله بگیرید بیشتر به این تعریف فیلم تجربی نزدیك است. ملایی در این فیلم سعی میكند به درون ذهنیت شخصیت داستانش رخنه كند و به جای تعریف كردن یك داستان ودنبال كردن یك خط داستانی، به نوعی، واكاویدن یك شخصیت غیرمتعارف بپردازد.
با وجود این، لطفا از خط قرمز فاصله بگیرید، شباهتهایی هم با منها دارد شباهتهایی كه شاید امضای ملایی به حساب بیایند: این كه داستان فیلم در بیزمانی و بیمكانی مطلق اتفاق میافتد و یا شخصیتهای داستان دیالوگی ندارند. البته، فیلم لطفا از خط قرمز فاصله بگیرید مجبور است كه زبانی برای حرف زدن با مخاطبش داشته باشد. و برای همین، راوی داستان كه شخصیت تنهای فیلم است، با مونولگ و در واقع، حرف زدن با خودش با مخاطب ارتباط برقرار میكند؛ و خود این المان، یكی از دلایل تجربی بودن فیلم محسوب میشود.
سومین امضای ملایی در این دو فیلم، شخصیتهای غیرمتعارف فیلمهایش هستند. شخصیتهایی كه ناخواسته یا خودخواسته، از قدرت تكلم بیبهرهاند؛ و به جای آن، دارای ویژهگیهای منحصر به فرداند.
در پایان، منها فیلمی موفق است كه دلیلی است بر پتانسیلهای كشف نشدهی سینمای ایران و صد البته، خلاقیت كارگردانش. فیلمی است كه در مقامِ اولین پلهی راهی جدید، خوش میدرخشد. و ظهور كارگردانی است كه میتوان بیصبرانه منتظر فیلم بعدیش ماند، با این اطمینان كه فیلم متفاوتی خواهد بود.
نشریه ی تخصصی فیلم کوتاه
شماره سیزدهم - بهمن1388
شماره سیزدهم - بهمن1388
مطالب ديگر:
• 16/4/1401: هجدهمین دوره جشنواره بین المللی فیلم نهال برگزار شد• 27/12/1400: فراخوان ساخت مستند سینمایی عیدولوژی
• 20/11/1400: گورکن نامزد بهترین پوستر از چهلمین جشنواره فیلم فجر
• 8/11/1400: معصومیت شر (نقد فیلم گورکن)
• 8/11/1400: «سینهما رکس» از جنس مستندهای تعاملی و مشارکتیست
+ آرشيو وبلاگ