وبلاگ
• ماجرای خانه سینما و آنها که برای تعطیلی اش روزشماری می کنند
10/10/1390.
از حق نمی شود گذشت که در دوساله اخیر، بعضی مدیران سینما، به هر صورت و با هرکیفیت، عکس با دوربین فیلمبرداری داشتهاند. اما در این دو سال کسانی در سینما منصب گرفتند که در عرصه تولید سینما کمترین استعداد را از خود بروز دادهاند و کمترین موفقیت را در کارنامه داشتهاند. انگار که دوستان لیست موفقهای سینما را از ته مرور کردند و چند مدیر سینمایی برگزیدهاند. حالا اگر فیلمسازان خوبی نیستند و از ساختن یک فیلم متوسط عاجزند، کاش لااقل مدیران خوبی بودند که متاسفانه نیستند، به تبع آن اظهار نظرهایشان هم از حداقل منطق و اعتدال عاری است.( این واقعیتی مستند و غیر قابل انکار است. فردا دوباره طبق عادت دیرین، نفرمایید به مدیران ما "فحاشی" شده!)
برگشتیم به اوایل دهه 60 که برخی تعهد را شرط لازم وکافی میدانستند و بعدها همگان به این واقعیت پی بردند که تعهد تنها کافی نیست وتخصص در کنار تعهد لازم است وگرنه هرگز اوضاع، به سامان نمیشود. تازه خیلی از اوقات معلوم میشد برخی از آن متخصصها از بعضی از آن متعهدها، تعهد بیشتری داشتند.
مثلا نگاهی بیندازید به کارنامه مدیر یکی از مهمترین مراکز سینمایی ما – مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی-؛ جایی که وظیفه خطیر حمایت از فیلمسازان جوان را به عهده دارد و همچنین مدیریت سینمای مستند را.
"راننده سفیر"، "مروارید سیاه"، "روی خط مرگ"، "چشم عقاب" و "تلفن" پنج فیلمی هستند که ایشان ساخته. آخرین بار که آقای آقا محمدیان پشت دوربین رفته سال 1378 بوده که تا زمان گرفتن حکم مدیرعاملی مرکز گسترش، ده سال فاصله دارد. برای آنکه از کیفیت مدیریت ایشان آگاه شوید هم، کار سختی پیش رو ندارید. کافی است پای صحبت 5 نفر مستند ساز یا فیلمساز جوان – از هر طیفی که خودتان دوست دارید – بنشینید تا اصل ماجرا دستتان بیاید.
یا مثلا همین جناب سجاد پورخودمان با تجربه نویسندگی سه فیلم خیلی متوسط جنگی و تهیه دو فیلم "آخرین ملکه زمین" و "شکلات داغ" والبته یک"چشمان آبی زهرا". همین. کارنامه سینمایی جناب شمقدری هم که اظهر من الشمس است و نیاز به توضیح ندارد.
اما حبیب کاوش هم از آن کیسهای جالب است. ایشان در سال 52 فیلمی ساخته به نام "آب"، در سال 59 "فصل خون" را ساخته، بعدش دادشاه" را در سال 62 و "آتش پنهان" را در انتهای دهه 60 و در سال 71 هم فیلم دخترپسری "امید" را. بعد ازگذشت 18 سال، فیلم "محفل ایکس" به کف با کفایت ایشان در دوره مدیریت جناب شمقدری ساخته شد. اینکه این فیلم الان کجاست را نمیدانم ولی اینکه آقای کاوش کجاست را چرا. او حالا سخنگو و عضو شورای صنفی نمایش است و از سهمداران مهم وضعیت فاجعه بار اکران حال حاضر به شمارمیآید.
هم ایشان با این کارنامه حرفهای و مدیریتی که میبینید درباره وضعیت دعوای صنوف خانه سینما و معاونت سینمایی سخنان مفرحی بر زبان رانده است تا ثابت کند آب دارد بدجوری سربالا می رود.
ایشان پس از اینکه بیانیه صنوف را بچگانه و شتابزده دانسته اند، فرمودهاند که: "4 تا 5 هزار نفر عضوصنوف سینمایی بازیچه 4 تا 5 نفرمدیران خانه سینما شده اند".
این درفشانی را آدم کجای دلش جا بدهد؟ اگر صنوف سینمایی اینقدر بیمقدار وسست عنصر و ضعیفالنفسند که بازیچه دست 4-5 نفرشوند و اینقدر به قول شما بچگانه و شتابزده عمل میکنند، چرا میخواهید آنها را جذب خود کنید و ببرید زیر چتر نداشته خودتان؟ و اگر آن 4-5 نفر اینقدر قدرت دارند که دمشان گرم. نکند شما میخواهید جای آن 4-5 نفر را بگیرید؟ بازیچه کم دارید؟ به 5000 نفر به همین سادگی توهین میکنید و آنها را بی شخصیت و دنباله رو می دانید، آن وقت دم از تعهد و عدالت و پدری کردن برای سینما میزنید؟ مرغ پخته هم خندهاش میگیرد آقای محترم.
آقای کاوش ظاهرا جو گیر انقلابهای منطقه و بهار عربی شدهاند و گفتهاند: "قیام صنوف سینمایی علیه مدیران خانه سینما نزدیک است"
خدا آخر و عاقبت همهمان را ختم به خیر کند. صنوف سینمایی، مدیرانشان را با رای مستقیم و در مجمع عمومی انتخاب میکنند، هرجا هم لازم باشد مستقیم و غیرمستقیم حمایتشان میکنند. یادتان که نرفته طومارهای مفصل سال قبل را؟ کیفیت و کمیت امضاهای پای آن را چطور؟ راستی طومارهای جناح خودتان را یادتان هست؟ کیفیت و کمیت امضاهایش را چطور؟
راستی آقای کاوش عزیز، خود شما طی چه فرایندی انتخاب شدهاید؟ شما در کدام انتخابات رای آوردهاید که الان آنجا نشستهاید؟ شما چرا تشریف نمیآورید یکبار ازهمین صنوف که سنگشان را به سینه میزنید رای بگیرید؟ یک بار خودتان را هم در معرض رای گرفتن قرار دهید. امتحانش بد نیست. به نظرم مزهاش از انتصابهای اینطوری بیشتر باشد.
دوست دیگری – عباس خان بابویهی – که کارگردانی فیلم "دشمن" را در سال 1374 در کارنامه دارد و مدیر روابط عمومی، فیلمنامه نویس، بازنویس فیلمنامه و تهیه کننده همین فیلم هم بوده، دلش به حال صنوف سینمایی سوخته و رهنمود فرمودهاند که:" صنوف هرچه زودتردر جهت قانونی کردن خود اقدام عاجل کنند."
البته من امیدوارم ایشان بتوانند روزی فیلم دومشان را هم بسازند چون حیف است کسی با این میزان درایت، تک فیلمی بماند و 16 سال پشت دوربین نرود. ولی من نفهمیدم ایشان با این اطلاعاتی که الان دارند خرج میکنند، چطور عضو دوتا از صنوف همین خانه سینمای غیر قانونی هستند؟ باز هم نفهمیدم چرا ایشان منتظر دادگاه قریب الوقوع خانه سینما و معاونت نمیمانند؟ مگر ایشان علم غیب دارند که پیش پیش از نتیجه دادگاه پیش رو با خبرند؟ چه عجلهای دارند حالا؟ تا 21 دی که راهی نیست. چرا بعضی ها اینقدر هولند؟ بوی کباب می آید؟
نمیدانم حضرتشان که دستی هم در مباحث حقوقی دارند، چرا توجه نمیفرمایند و به دوستان تذکر نمیدهند که با فرض غیر قانونی بودن خانه سینما، تمامی صنوف زیر مجموعه آن هم غیر قانونی محسوب میشوند و مذاکره با آنان چه از سوی دبیر جشنواره و چه از سوی شخص معاونت سینمایی کاری غیر قانونی است. چطور میشود خانه سینما که نهادی ثبت شده است، غیر قانونی باشد ولی زیر مجموعههای ثبت نشدهاش قانونی باشند؟ مگر میشود؟ چرا جناب بابویهی که ظاهرا قانون میفهمند، چشمشان را بر این تناقض آشکار بستهاند؟ چرا به روسایشان تذکر نمیدهند که اساسنامهای که مدعی غیر قانونی بودن آن هستند، توسط همین صنوف به تصویب رسیده است؟ اگر مشکل، شخصی نیست، چرا برخی از اعضایی که همین اساسنامه را بارها اصلاح کردهاند، حالا جزو هیات انتخاب جشنوارهاند و احتمالا برخی از آنها درهیات داوری هم حضور خواهند داشت؟ اقای بابویهی! اصلا میدانید که این اساسنامه به قول شما غیر قانونی در دوره مدیریت چه دوستانی بارها تصویب، اجرا ویا دستخوش تغییر شده والان همان دوستان، نزدیکیهای خود شما رییس "صنف دولت ساخته" شدهاند؟ آن موقع آقای عسگرپور کجا بود دوست عزیز؟ یادتان که هست؟
اصلا وقتی این صنوف و اساسنامه شان غیرقانونی اند، خب بیایید صنوف جدید بسازید. شما که خوب بلدید. ثبتش هم که آسان است. جناب شورای فرهنگ عمومی هم که همسو و حاضر به یراق است. چرا صنف جدید تاسیس نمی کنید پس؟ یک دعوت عام بدهید واین صنوف – به قول جناب کاوش – آماده قیام و- به قول آقای شورجه- نابالغ بدوند بیایند عضو صنوف تازه شما شوند. معطل چه هستید؟ امتحان کنید.
راستی شما که قانون حالیتان است و وصله سیاسی کاری هم اصلا بهتان نمیچسبد، چرا از سال 72 که خانه سینما تاسیس شد و با اساسنامه غیرمصوب در شورای فرهنگ عمومی، به ثبت قوه قضاییه رسید، تاکنون ساکت ماندید؟ خانه سینما یکهو که غیر قانونی نشد، با ادعای شما 18 سال است که غیر قانونی است. حالا شورای فرهنگ عمومی 18 سال در خواب غفلت بود، شما چرا؟ شما چرا طی این مدت به هیات مدیرهها تذکر ندادید؟ چرا در این 18 سال به صنوف رهنمود ندادید؟ چرا ما را از علم و فضل خودتان محروم کردید؟ چطور 18 سال سکوت کردید برادر؟ چه کشیدید شما در این 18 سال سکوت؟
اما جناب جمال شورجه هم در این میان از قافله عقب نماندهاند. ایشان که فیلم پرهزینه شان با اکران گسترده اما فروش زیر 15 میلیون تومان بعد از 10 روز نشان می دهد چقدر به بلوغ سینمایی رسیده اند، صنوف سینمایی را نابالغ می دانند و میفرمایند:"به نظر میرسد صنوف مرکزی خانه سینما حیات مستقل از خانه سینما برای خود قائل نیستند و خانه سینما برای آنها تصمیم میگیرد که به کجا بروند وبا چه کسانی و چگونه ارتباط برقرار کنند مثل کودکی که نیاز به دایهای دارد که هدایتش کند گویا صنوف سینمایی و در راس آن شوراهای مرکزی این صنوف هنوز به بلوغ و استقلال کافی نرسیده اند."
جناب شورجه هم به راحتی آب خوردن به 5000 نفر توهین می کنند (مثل آن دوست بیتقوایشان که به زنان سینما اتهام ناروا میزنند و آخرت فروشی میکنند). آقای شورجه، شما به چشم خود دیده اید که صنوف وسینمایی با هدایت و اجبار غیر، به جلسه معاونت سینمایی نرفتند؟ شما خودتان اگر با یک تلفن ناشناس به جایی دعوت شوید، تشریف میبرید؟ یا دعوتنامه رسمی برای دعوت رسمی لازم است؟ روسای صنوفی که شما فکر میکنید باید مستقل باشند و نیستند، آیا اینقدر اهمیت ندارند که معاون سینمایی با دعوتنامه کتبی دعوتشان کند؟ شتر سواری که دولادولا نمیشود. اگر معاون سینمایی صنوف را به رسمیت میشناسد باید کتبا آنها را دعوت کند. اتفاقا خودداری صنوف از اجابت این دعوت غیر رسمی وبدون دستور جلسه و توهین آمیز آن هم در شرایطی که دعوت کننده خود درصدد تعطیلی خانه آنهاست، نشانه استقلال و بلوغ و استحکام آنها در تصمیمگیری است که با باز شدن هردرباغ سبزی ازهرجایی دست و پایشان را گم نمیکنند. خواری طلب نیستند. اگرکسی صنوف سینمایی را اینقدردم دست تصور کرده و دست کم گرفته که می تواند با یک تلفن روسای بیست و نه صنف را به دفترش احضار کند، باید منتظرهمین واکنش باشد و این فضاحت را تحمل کند که تنها دو صنف در جلسه معاون وزیر حاضر شوند. آن هم لابد دو صنفی که دایههایشان شدهاید شما! این واکنش منطقی و طبیعی برای آنکه بفهمید دارید اشتباه میکنید کافی نیست؟
ایشان به نکته مهم دیگری هم اشاره کردهاند:"امیدوارم صنوف سینمایی از این اقدام دست برداشته و به آغوش گرم سینمای ایران بازگردند" من نمیدانم یا آقای شورجه معنای آغوش را نمیدانند یا از مفهوم گرمی و سردی سردرنمیآورند یا درباره کمیت و کیفیت صنوف دچار اشتباه شدهاند. برادرمن، 5000 نفر این طرف ایستادهاند و 50 نفر آن طرف. 5000 نفر در آغوش 50 نفر جا میشوند آیا؟!
و نکته بسیار مهمترآنکه آقای شورجه به تبعیت از خطی که یک خبرگزاری دنبال میکند (و مدعی شده مقابله با معاونت، دهنکجی به نظام است) فرمودهاند:"در صورت ادامه این حرکت مشخص میشود که لابد آنها هیچ اعتقادی به نظام ندارند و با کل موضع گیریهای نظام دچار مشکل هستند"
جل الخالق! برادر من شما دیگر چرا؟ حال شما خوب است؟ این حرفهای بچگانه و بی منطق از شما بعید است. (حالا اگر آقای کاوش به کل صنوف میگوید بچه و آن را توهین نمی دانید، فردا نگویید فلانی به ما فحاشی کرد ها. حواستان باشد!). کل موضع گیریهای نظام؟ چرا؟ اعتقادی به نظام ندارند؟ از کجا فهمیدید؟ این حرف ها از سر غیظ و استیصال نیست؟ این استدلال سست و کودکانه برادر شورجه، مرا یاد خاطرهای از دوران دبیرستان پدرم انداخت. همکلاسیای داشتند شر و درس نخوان و خلافکار ( بلا نسبت همه). دائما کلاس را به هم میریخت و به عناوین مختلف معلمها را اذیت میکرد و به ستوه میآورد. روزی در حالیکه پشت سر معلم شکلک در میآورد، ناگهان معلم برگشت و او را دید و کتابی که مقابل این همکلاسی بود برداشت و توی سراو کوبید. کتاب به زمین افتاد و همشاگردی زیرک به یکباره داد وهوارش درآمد که واویلا، کتاب حاوی عکس اعلیحضرت را انداختید زمین؟ یعنی شما اعلیحضرت را قبول ندارید؟ یعنی به اعلیحضرت توهین می کنید؟ معلم بیچاره تنش به لرزه افتاد چون حالا باید ثابت میکرد با شاه مخلوع مشکلی ندارد بلکه مشکلش با این آدم شرور است.(ترا به خدا کلا بلانسبت را جدی بگیرید، چون در مثل مناقشه نیست)
جناب شورجه عزیز. کسی با اصل نظام مشکل ندارد، با سوء مدیریت وجنگافروزی مشکل دارد، با مردمآزاری و بخل و کینه وتهمت و حسد مشکل دارد. اینهاست که به نظام ضربه میزند برادر محترم. اگر معاون سینمایی مساوی بود با اصل نظام، پس برادر شمقدری در طول چهارسال مسوولیت آقای جعفری جلوه کاملا از دایره نظام خارج بودند و با اینهمه کارشکنی و انتقاد، داشتند در قامت یک ضدانقلاب تمامعیار، عمل میکردند. یعنی کار مملکت به جایی رسیده که آقای شمقدری(که امثال شما در برابرمواضع صریحش درباره علما و مسئله حجاب و روابط نزدیکش با دبیر فرهنگی دولت سکوت اختیار کردید) مساوی شده با اصل نظام؟ وای بر ما. وای برشما. احتمالا هم تخفیف دادید که بگویید؛ کسانی که با شمقدری و سجادپور مشکل دارند از مسلمانی خارجند و خونشان مباح است. استغفرالله. کمی نگران آخرتتان هم باشید بد نیست برادر شورجه.
منبع: خبرآنلاین
از حق نمی شود گذشت که در دوساله اخیر، بعضی مدیران سینما، به هر صورت و با هرکیفیت، عکس با دوربین فیلمبرداری داشتهاند. اما در این دو سال کسانی در سینما منصب گرفتند که در عرصه تولید سینما کمترین استعداد را از خود بروز دادهاند و کمترین موفقیت را در کارنامه داشتهاند. انگار که دوستان لیست موفقهای سینما را از ته مرور کردند و چند مدیر سینمایی برگزیدهاند. حالا اگر فیلمسازان خوبی نیستند و از ساختن یک فیلم متوسط عاجزند، کاش لااقل مدیران خوبی بودند که متاسفانه نیستند، به تبع آن اظهار نظرهایشان هم از حداقل منطق و اعتدال عاری است.( این واقعیتی مستند و غیر قابل انکار است. فردا دوباره طبق عادت دیرین، نفرمایید به مدیران ما "فحاشی" شده!)
برگشتیم به اوایل دهه 60 که برخی تعهد را شرط لازم وکافی میدانستند و بعدها همگان به این واقعیت پی بردند که تعهد تنها کافی نیست وتخصص در کنار تعهد لازم است وگرنه هرگز اوضاع، به سامان نمیشود. تازه خیلی از اوقات معلوم میشد برخی از آن متخصصها از بعضی از آن متعهدها، تعهد بیشتری داشتند.
مثلا نگاهی بیندازید به کارنامه مدیر یکی از مهمترین مراکز سینمایی ما – مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی-؛ جایی که وظیفه خطیر حمایت از فیلمسازان جوان را به عهده دارد و همچنین مدیریت سینمای مستند را.
"راننده سفیر"، "مروارید سیاه"، "روی خط مرگ"، "چشم عقاب" و "تلفن" پنج فیلمی هستند که ایشان ساخته. آخرین بار که آقای آقا محمدیان پشت دوربین رفته سال 1378 بوده که تا زمان گرفتن حکم مدیرعاملی مرکز گسترش، ده سال فاصله دارد. برای آنکه از کیفیت مدیریت ایشان آگاه شوید هم، کار سختی پیش رو ندارید. کافی است پای صحبت 5 نفر مستند ساز یا فیلمساز جوان – از هر طیفی که خودتان دوست دارید – بنشینید تا اصل ماجرا دستتان بیاید.
یا مثلا همین جناب سجاد پورخودمان با تجربه نویسندگی سه فیلم خیلی متوسط جنگی و تهیه دو فیلم "آخرین ملکه زمین" و "شکلات داغ" والبته یک"چشمان آبی زهرا". همین. کارنامه سینمایی جناب شمقدری هم که اظهر من الشمس است و نیاز به توضیح ندارد.
اما حبیب کاوش هم از آن کیسهای جالب است. ایشان در سال 52 فیلمی ساخته به نام "آب"، در سال 59 "فصل خون" را ساخته، بعدش دادشاه" را در سال 62 و "آتش پنهان" را در انتهای دهه 60 و در سال 71 هم فیلم دخترپسری "امید" را. بعد ازگذشت 18 سال، فیلم "محفل ایکس" به کف با کفایت ایشان در دوره مدیریت جناب شمقدری ساخته شد. اینکه این فیلم الان کجاست را نمیدانم ولی اینکه آقای کاوش کجاست را چرا. او حالا سخنگو و عضو شورای صنفی نمایش است و از سهمداران مهم وضعیت فاجعه بار اکران حال حاضر به شمارمیآید.
هم ایشان با این کارنامه حرفهای و مدیریتی که میبینید درباره وضعیت دعوای صنوف خانه سینما و معاونت سینمایی سخنان مفرحی بر زبان رانده است تا ثابت کند آب دارد بدجوری سربالا می رود.
ایشان پس از اینکه بیانیه صنوف را بچگانه و شتابزده دانسته اند، فرمودهاند که: "4 تا 5 هزار نفر عضوصنوف سینمایی بازیچه 4 تا 5 نفرمدیران خانه سینما شده اند".
این درفشانی را آدم کجای دلش جا بدهد؟ اگر صنوف سینمایی اینقدر بیمقدار وسست عنصر و ضعیفالنفسند که بازیچه دست 4-5 نفرشوند و اینقدر به قول شما بچگانه و شتابزده عمل میکنند، چرا میخواهید آنها را جذب خود کنید و ببرید زیر چتر نداشته خودتان؟ و اگر آن 4-5 نفر اینقدر قدرت دارند که دمشان گرم. نکند شما میخواهید جای آن 4-5 نفر را بگیرید؟ بازیچه کم دارید؟ به 5000 نفر به همین سادگی توهین میکنید و آنها را بی شخصیت و دنباله رو می دانید، آن وقت دم از تعهد و عدالت و پدری کردن برای سینما میزنید؟ مرغ پخته هم خندهاش میگیرد آقای محترم.
آقای کاوش ظاهرا جو گیر انقلابهای منطقه و بهار عربی شدهاند و گفتهاند: "قیام صنوف سینمایی علیه مدیران خانه سینما نزدیک است"
خدا آخر و عاقبت همهمان را ختم به خیر کند. صنوف سینمایی، مدیرانشان را با رای مستقیم و در مجمع عمومی انتخاب میکنند، هرجا هم لازم باشد مستقیم و غیرمستقیم حمایتشان میکنند. یادتان که نرفته طومارهای مفصل سال قبل را؟ کیفیت و کمیت امضاهای پای آن را چطور؟ راستی طومارهای جناح خودتان را یادتان هست؟ کیفیت و کمیت امضاهایش را چطور؟
راستی آقای کاوش عزیز، خود شما طی چه فرایندی انتخاب شدهاید؟ شما در کدام انتخابات رای آوردهاید که الان آنجا نشستهاید؟ شما چرا تشریف نمیآورید یکبار ازهمین صنوف که سنگشان را به سینه میزنید رای بگیرید؟ یک بار خودتان را هم در معرض رای گرفتن قرار دهید. امتحانش بد نیست. به نظرم مزهاش از انتصابهای اینطوری بیشتر باشد.
دوست دیگری – عباس خان بابویهی – که کارگردانی فیلم "دشمن" را در سال 1374 در کارنامه دارد و مدیر روابط عمومی، فیلمنامه نویس، بازنویس فیلمنامه و تهیه کننده همین فیلم هم بوده، دلش به حال صنوف سینمایی سوخته و رهنمود فرمودهاند که:" صنوف هرچه زودتردر جهت قانونی کردن خود اقدام عاجل کنند."
البته من امیدوارم ایشان بتوانند روزی فیلم دومشان را هم بسازند چون حیف است کسی با این میزان درایت، تک فیلمی بماند و 16 سال پشت دوربین نرود. ولی من نفهمیدم ایشان با این اطلاعاتی که الان دارند خرج میکنند، چطور عضو دوتا از صنوف همین خانه سینمای غیر قانونی هستند؟ باز هم نفهمیدم چرا ایشان منتظر دادگاه قریب الوقوع خانه سینما و معاونت نمیمانند؟ مگر ایشان علم غیب دارند که پیش پیش از نتیجه دادگاه پیش رو با خبرند؟ چه عجلهای دارند حالا؟ تا 21 دی که راهی نیست. چرا بعضی ها اینقدر هولند؟ بوی کباب می آید؟
نمیدانم حضرتشان که دستی هم در مباحث حقوقی دارند، چرا توجه نمیفرمایند و به دوستان تذکر نمیدهند که با فرض غیر قانونی بودن خانه سینما، تمامی صنوف زیر مجموعه آن هم غیر قانونی محسوب میشوند و مذاکره با آنان چه از سوی دبیر جشنواره و چه از سوی شخص معاونت سینمایی کاری غیر قانونی است. چطور میشود خانه سینما که نهادی ثبت شده است، غیر قانونی باشد ولی زیر مجموعههای ثبت نشدهاش قانونی باشند؟ مگر میشود؟ چرا جناب بابویهی که ظاهرا قانون میفهمند، چشمشان را بر این تناقض آشکار بستهاند؟ چرا به روسایشان تذکر نمیدهند که اساسنامهای که مدعی غیر قانونی بودن آن هستند، توسط همین صنوف به تصویب رسیده است؟ اگر مشکل، شخصی نیست، چرا برخی از اعضایی که همین اساسنامه را بارها اصلاح کردهاند، حالا جزو هیات انتخاب جشنوارهاند و احتمالا برخی از آنها درهیات داوری هم حضور خواهند داشت؟ اقای بابویهی! اصلا میدانید که این اساسنامه به قول شما غیر قانونی در دوره مدیریت چه دوستانی بارها تصویب، اجرا ویا دستخوش تغییر شده والان همان دوستان، نزدیکیهای خود شما رییس "صنف دولت ساخته" شدهاند؟ آن موقع آقای عسگرپور کجا بود دوست عزیز؟ یادتان که هست؟
اصلا وقتی این صنوف و اساسنامه شان غیرقانونی اند، خب بیایید صنوف جدید بسازید. شما که خوب بلدید. ثبتش هم که آسان است. جناب شورای فرهنگ عمومی هم که همسو و حاضر به یراق است. چرا صنف جدید تاسیس نمی کنید پس؟ یک دعوت عام بدهید واین صنوف – به قول جناب کاوش – آماده قیام و- به قول آقای شورجه- نابالغ بدوند بیایند عضو صنوف تازه شما شوند. معطل چه هستید؟ امتحان کنید.
راستی شما که قانون حالیتان است و وصله سیاسی کاری هم اصلا بهتان نمیچسبد، چرا از سال 72 که خانه سینما تاسیس شد و با اساسنامه غیرمصوب در شورای فرهنگ عمومی، به ثبت قوه قضاییه رسید، تاکنون ساکت ماندید؟ خانه سینما یکهو که غیر قانونی نشد، با ادعای شما 18 سال است که غیر قانونی است. حالا شورای فرهنگ عمومی 18 سال در خواب غفلت بود، شما چرا؟ شما چرا طی این مدت به هیات مدیرهها تذکر ندادید؟ چرا در این 18 سال به صنوف رهنمود ندادید؟ چرا ما را از علم و فضل خودتان محروم کردید؟ چطور 18 سال سکوت کردید برادر؟ چه کشیدید شما در این 18 سال سکوت؟
اما جناب جمال شورجه هم در این میان از قافله عقب نماندهاند. ایشان که فیلم پرهزینه شان با اکران گسترده اما فروش زیر 15 میلیون تومان بعد از 10 روز نشان می دهد چقدر به بلوغ سینمایی رسیده اند، صنوف سینمایی را نابالغ می دانند و میفرمایند:"به نظر میرسد صنوف مرکزی خانه سینما حیات مستقل از خانه سینما برای خود قائل نیستند و خانه سینما برای آنها تصمیم میگیرد که به کجا بروند وبا چه کسانی و چگونه ارتباط برقرار کنند مثل کودکی که نیاز به دایهای دارد که هدایتش کند گویا صنوف سینمایی و در راس آن شوراهای مرکزی این صنوف هنوز به بلوغ و استقلال کافی نرسیده اند."
جناب شورجه هم به راحتی آب خوردن به 5000 نفر توهین می کنند (مثل آن دوست بیتقوایشان که به زنان سینما اتهام ناروا میزنند و آخرت فروشی میکنند). آقای شورجه، شما به چشم خود دیده اید که صنوف وسینمایی با هدایت و اجبار غیر، به جلسه معاونت سینمایی نرفتند؟ شما خودتان اگر با یک تلفن ناشناس به جایی دعوت شوید، تشریف میبرید؟ یا دعوتنامه رسمی برای دعوت رسمی لازم است؟ روسای صنوفی که شما فکر میکنید باید مستقل باشند و نیستند، آیا اینقدر اهمیت ندارند که معاون سینمایی با دعوتنامه کتبی دعوتشان کند؟ شتر سواری که دولادولا نمیشود. اگر معاون سینمایی صنوف را به رسمیت میشناسد باید کتبا آنها را دعوت کند. اتفاقا خودداری صنوف از اجابت این دعوت غیر رسمی وبدون دستور جلسه و توهین آمیز آن هم در شرایطی که دعوت کننده خود درصدد تعطیلی خانه آنهاست، نشانه استقلال و بلوغ و استحکام آنها در تصمیمگیری است که با باز شدن هردرباغ سبزی ازهرجایی دست و پایشان را گم نمیکنند. خواری طلب نیستند. اگرکسی صنوف سینمایی را اینقدردم دست تصور کرده و دست کم گرفته که می تواند با یک تلفن روسای بیست و نه صنف را به دفترش احضار کند، باید منتظرهمین واکنش باشد و این فضاحت را تحمل کند که تنها دو صنف در جلسه معاون وزیر حاضر شوند. آن هم لابد دو صنفی که دایههایشان شدهاید شما! این واکنش منطقی و طبیعی برای آنکه بفهمید دارید اشتباه میکنید کافی نیست؟
ایشان به نکته مهم دیگری هم اشاره کردهاند:"امیدوارم صنوف سینمایی از این اقدام دست برداشته و به آغوش گرم سینمای ایران بازگردند" من نمیدانم یا آقای شورجه معنای آغوش را نمیدانند یا از مفهوم گرمی و سردی سردرنمیآورند یا درباره کمیت و کیفیت صنوف دچار اشتباه شدهاند. برادرمن، 5000 نفر این طرف ایستادهاند و 50 نفر آن طرف. 5000 نفر در آغوش 50 نفر جا میشوند آیا؟!
و نکته بسیار مهمترآنکه آقای شورجه به تبعیت از خطی که یک خبرگزاری دنبال میکند (و مدعی شده مقابله با معاونت، دهنکجی به نظام است) فرمودهاند:"در صورت ادامه این حرکت مشخص میشود که لابد آنها هیچ اعتقادی به نظام ندارند و با کل موضع گیریهای نظام دچار مشکل هستند"
جل الخالق! برادر من شما دیگر چرا؟ حال شما خوب است؟ این حرفهای بچگانه و بی منطق از شما بعید است. (حالا اگر آقای کاوش به کل صنوف میگوید بچه و آن را توهین نمی دانید، فردا نگویید فلانی به ما فحاشی کرد ها. حواستان باشد!). کل موضع گیریهای نظام؟ چرا؟ اعتقادی به نظام ندارند؟ از کجا فهمیدید؟ این حرف ها از سر غیظ و استیصال نیست؟ این استدلال سست و کودکانه برادر شورجه، مرا یاد خاطرهای از دوران دبیرستان پدرم انداخت. همکلاسیای داشتند شر و درس نخوان و خلافکار ( بلا نسبت همه). دائما کلاس را به هم میریخت و به عناوین مختلف معلمها را اذیت میکرد و به ستوه میآورد. روزی در حالیکه پشت سر معلم شکلک در میآورد، ناگهان معلم برگشت و او را دید و کتابی که مقابل این همکلاسی بود برداشت و توی سراو کوبید. کتاب به زمین افتاد و همشاگردی زیرک به یکباره داد وهوارش درآمد که واویلا، کتاب حاوی عکس اعلیحضرت را انداختید زمین؟ یعنی شما اعلیحضرت را قبول ندارید؟ یعنی به اعلیحضرت توهین می کنید؟ معلم بیچاره تنش به لرزه افتاد چون حالا باید ثابت میکرد با شاه مخلوع مشکلی ندارد بلکه مشکلش با این آدم شرور است.(ترا به خدا کلا بلانسبت را جدی بگیرید، چون در مثل مناقشه نیست)
جناب شورجه عزیز. کسی با اصل نظام مشکل ندارد، با سوء مدیریت وجنگافروزی مشکل دارد، با مردمآزاری و بخل و کینه وتهمت و حسد مشکل دارد. اینهاست که به نظام ضربه میزند برادر محترم. اگر معاون سینمایی مساوی بود با اصل نظام، پس برادر شمقدری در طول چهارسال مسوولیت آقای جعفری جلوه کاملا از دایره نظام خارج بودند و با اینهمه کارشکنی و انتقاد، داشتند در قامت یک ضدانقلاب تمامعیار، عمل میکردند. یعنی کار مملکت به جایی رسیده که آقای شمقدری(که امثال شما در برابرمواضع صریحش درباره علما و مسئله حجاب و روابط نزدیکش با دبیر فرهنگی دولت سکوت اختیار کردید) مساوی شده با اصل نظام؟ وای بر ما. وای برشما. احتمالا هم تخفیف دادید که بگویید؛ کسانی که با شمقدری و سجادپور مشکل دارند از مسلمانی خارجند و خونشان مباح است. استغفرالله. کمی نگران آخرتتان هم باشید بد نیست برادر شورجه.
منبع: خبرآنلاین
مطالب ديگر:
• 16/4/1401: هجدهمین دوره جشنواره بین المللی فیلم نهال برگزار شد• 27/12/1400: فراخوان ساخت مستند سینمایی عیدولوژی
• 20/11/1400: گورکن نامزد بهترین پوستر از چهلمین جشنواره فیلم فجر
• 8/11/1400: معصومیت شر (نقد فیلم گورکن)
• 8/11/1400: «سینهما رکس» از جنس مستندهای تعاملی و مشارکتیست
+ آرشيو وبلاگ