وبلاگ
• معصومیت شر (نقد فیلم گورکن)
8/11/1400مرور فیلم گورکن کاظم ملایی
حسام نصیری: فیلم گورکن ساخته کاظم ملایی در میان فیلمهای تولید شده چند سال اخیر تصویری متناسب و موثقتری از وضعیت تاریخی و اجتماعی ایران معاصر ارائه میدهد. گرچه داستان فیلم ظاهرا تریلری متکی بر مایه و دستمایه آدمربایی است اما این داستان از سوی کارگردان بهانهای میشود برای طرح تنش و تعارضهای عمیق اجتماعی و سیاسی که در جایجای روایت و داستان فیلم انعکاس مییابد. مشخصترین آن تعارض و تناقضهای اجتماعی است که به خصوص رسانه و مشخصا تلویزیون و شبکههای ماهوارهای موجد آن هستند. از سخنرانیهای مکرر شخص اول ایران تا اخبار و گزارشهای شبکههای ماهوارهای که در تعارض کامل با تصویر و گزارش رسمی است. از فضای شهری و خیابانی که در سیطره نشانهها و نمادهای مذهبی و حکومتی است و البته همه اینها در تعارض با زندگی خانواده طبقه متوسطی است که یک زن مطلقه بعنوان شخصیت اصلی در کانون آن طرح میشود. البته در فضای خانه پخش موسیقی غربی و همچنین فضای زندگی همسر او که متکی بر ارزشهای زندگی غربی است و پخش موسیقی باب مارلی، همراهی سگ در ماشین و مصرف ماریجوانا که نشانههایی از این وابستگی به سبک زندگی غربی است.
در چنین فضای روایتی ما با خانوادهای مواجهیم که ارزشها و اصول و پرنسیبهای اجتماعی اخلاقی و سیاسیاش در تعارض کامل با ارزشها و پرنسیبهای رسمی حکومتی است. همچنین به شکل متناقضنمایی خاله شخصیت اصلی که دقیقا از درون همین چارچوب فرهنگی و اجتماعی بیرون آمده و ظاهرا با همین ارزشها زندگی میکند اما حاضر به نوعی تقیه کردن اجتماعی و اخلاقی شده و به بلندگو و سخنپراکن ارزشهای حکومتی و ایدئولوژی رسمی تبدیل شده. همه این ویژگیها و خصائل البته در دل دستان و روایت طرح میشود. یعنی داستان و روایتی که مشخصا متمرکز بر آدم ربایی است.
یکی از نکات جالب فیلم اشاره به فروپاشی خانواده و نهاد خانواده در وضعیت معاصر ایران است. از طریق تاکید بر رابطه مساله دار مادر با پدرش که ۱۵ سال اخیر با او قطع رابطه کرده و او را مقصر مرگ برادر خود میداند. بعبارتی با نوعی بحرانی شدن رابطه اودیپی مواجهیم و از سوی دیگر بحرانی بودن رابطه زندگی زناشویی او با مردی است که از او جدا شده و درواقع تصویری که از او رارائه میشود تصویر آدم سرخوش و اخته و سترون است و درعین حال وعدهای که داده میشود یعنی مرد جدیدی که قرار است وارد زندگی او بشود هم چیز دندانگیری نسبت به پدر و شوهر قبلی نیست و به همین میزان تصویری رقیق و نچسب و اخته از او ارائه میشود. تو گویی تنها توانایی مردان فیلم تهیه پول است بدون آنکه قادر باشند به حقیقت ماجرا و انگیزه های آدم ربایی پی ببرند.
شوک اصلی داستان و روایت فیلم جایی است که درنهایت مشخص میشود آدم ربایی توسط خود قربانی که در ظاهر ربوده شده یعنی پسر یازده ساله خانواده ماتیار انجام شده که در همان ابتدای فیلم کارگردان بشکل اغراق آمیزی بر هوش و ظرفیتهای ذهنی او تاکید میکند و درواقع سرنخی است که موجب مظنون شدن مخاطب به ماتیار بعنون سازمان دهنده آدم ربایی است. اما ماتیار بعنوان نوجوانی یازده ساله که درواقع مولود همین تعارض و تناقض و دورویی و دوگانگیهای عمیق اجتماعی فرهنگی و سیاسی است که فیلم در جای جای خود آن را نشان میدهد در پایان باوجود آنکه خود مولود چنین وضعیتی است و بیش از همه این وضعیت و این موقعیت را بخطر میاندازد و یا به یک معنا درصدد ویران کردن آن است، نمایش داده میشود.
گرهگشایی پایانی فیلم و فهم این نکته که ماتیار سازمان دهنده این آدم ربایی است درواقع مشخص میکند که با ظهور نسل جدیدی مواجهیم که این نسل تماما مولو تناقض و تعارضهای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی حاکم است، اما درنهایت خود این نسل تبدیل به کسی خواهد شد که بنیانهای دستگاه و آپاراتوسی که این نظام اخلاقی و اجتماعی را ایجاد کرده است را به زودی ویران خواهد کرد و موجب محو آن خواهد شد. بهمین خاطر تقارن سازی با معنایی در سرتاسر فیلم بین وضعیت کلی یا جامعه ایران و وضعیت جزیی یا خانه و خانوادهای که ماتیار در آن رشد کرده ایجاد میشود. بهمین خاطر حمله موریانهها به خانه آن حفره و شکاف عظیمی که در دیوار ایجاد میکنند یکنوع معادلی است از حمله و تخریب و ویرانی که نسل ماتیار قرار است در وضعیت کلی و جامعه ایجاد بکند.
پلان پایانی فیلم یعنی لحظهای که ماتیار در سالن خانه با ولع و حرص شاهد ویران و دریل شدن کف خانه است یا به یک معنا تماشای ازبین رفتن آن بنیان ها و اساسی که خانه را بوجود آوردهاند و مولد آن هستند، صحنه تماشای حریصانه و با ولع آمیخته با لذت ماتیار گویای هشداری است که فیلمساز نسبت به رابطه آتی این نسل و جامعه ایران و بنیانهای اخلاقی و فرهنگی آن میکند و ماتیار در مقام سوژه سادومازوخیستی که هم قربانی آدم ربایی است و هم درواقع خود او آدم رباست، سیمپتومی از وضعیت و نسل جدید و تمایز آن با نسلهای پیشین است.
پایان آنارشیستی و بشدت بدبینانه فیلم گویای یک حقیقت تاریخی است که درمورد رابطه نسل جدید یعنی متولدین اواخر دهه ۸۰ یا نسل مولود بعد از ۸۸ با وضعیت حاکم و نظم اجتماعی مستقر میتوان آن را قرائت کرد. گرچه فیلم و بخصوص فیلمنامه میتوانست از انسجام بیشتر و ساختار و روایتی بهتر برخوردار باشد. بنحوی که تماشاگر در همان ابتدای آدم ربایی در فیلم قادر نبلشد که بسرعت ماتیار را به عنوان آدم ربا تشخیص دهد. اگر کارگردان- فیلمنامه نویس موفق میشد فیلمنامه را با ظرافت و در دقایق بیشتری اجرا کند شاید آن شوک ناگهانی مادر یعنی آن جیغ و شیون ناگهانی مواجه شدن با حقیقت درنهایت تجربهای بود که تماشاگر را هم در پایان درخود سهیم میکرد. اما متاسفانه مهمترین ضعف و کاستی فیلم همین موضوع است.
نویسنده: حسام نصیری
مطالب ديگر:
• 16/4/1401: هجدهمین دوره جشنواره بین المللی فیلم نهال برگزار شد• 27/12/1400: فراخوان ساخت مستند سینمایی عیدولوژی
• 20/11/1400: گورکن نامزد بهترین پوستر از چهلمین جشنواره فیلم فجر
• 8/11/1400: معصومیت شر (نقد فیلم گورکن)
• 8/11/1400: «سینهما رکس» از جنس مستندهای تعاملی و مشارکتیست
+ آرشيو وبلاگ