وبلاگ
• مارلون براندو ... دیوانه ی دوست داشتنی
15/9/1388مارلون براندو در سوم آوريل 1924 در «اُماها بنداسكا» بدنيا آمد. مادرش بازيگر محلي و پدرش فروشنده بود. در سال 1925 پدر و مادر الکلی او، از هم جدا شدند و مادر خانواده همراه سه فرزندش به «سنتاآما» واقع در كاليفرنيا نقل مكان كرد ولي دو سال بعد، والدين او دوباره ازدواج كردند و همگي به استان «ايلي ئويز» واقع در شمال شيكاگو رفتند.
وی چندین بار در نوجوانی از مدرسه اخراج شد و پیش از آنكه بازیگر گردد اپراتور آسانسور بوده است. در سال 1940 او به پانسيون نظامي فرستاده شد كه در آنجا شروع به تمرينهاي نمايش كرد ولي به خاطر سرپيچي از قوانين كمي پيش از فارغالتحصيلي اخراج شد. در سال 1943 براندو به نيويورك نزد خواهرش رفت و دركارگاه هنرهاي دراماتيك ثبت نام كرد كه در آنجا با بازيگراني مثل «هدي بلافونت» و «شيلي و نيترز» آشنا شد.
اولين معلمش در آنجا استلا آدلر (Stella Adler) بود كه اهل خانواده بزرگي از روسيه بود. او شعارش اين بود كه «بازي نكنيد، خودتان باشيد». او راهنماي براندو بود و از او همان چيزهايي آموخت كه امروز به آن «متد بازيگري» ميگويند. آنچه «استلا آدلر» به دانشآموزان خود ياد داد اين بود كه چگونه نيروهاي دروني خود را كشف كنند تا به كمك آنها، احساسات ببيننده خود را هم بيدار كنند. براندو يكبار درباره آدلر نوشت:«او به من ياد داد كه طبيعي باشم و سعي نكنم حسي را كه خودم هنگام بازي لمس نكردهام، تظاهر كنم».
در سال 1944 براندو اولين تجربه صحنهاش در نمايشي درباره حضرت مسيح بود. در طول همان سال اولين همكارياش با كمپاني «برادوي» در «من مادر را به خاطر دارم» به كارگرداني « جان ون دروتن» (yonvun Droten) بود كه بسيار موفق از كار درآمد و تا دوسال اجرا شد. اين نمايش پرفروش تحسينهاي بسياري براي براندو در پي داشت كه يكي از تحسينكنندگانش «اليا كازان» (Elia Kazan) كارگردان بود.
«الياكازن» توانست تهيه كننده فيلمش «اتوبوسي به نام هوس» كه «تنسي ويليامز» فيلمنامه آن را نوشته بود، را راضي كند كه براندو براي نقش «استنلي كوالسكي» مناسب است. با بازي چشمگير براندو در اين نقش مشخص ميشد كه او در پي گونهاي خاص از بازيگري است و قادر است روح دردمند و مجروح را به خوبي نشان دهد. شيوه بازي براندو با راهنماييهاي الياكازان خبر از ورود متد به عالم بازيگري ميداد. شخصيت «استنلي كوالسكي» يكي احمقترين و هوس بازترين شخصيتهايي است كه تا به حال در سينما ديده شده است. خاطره مردي كه به آرامي به وسايل اطرافش ضربه ميزند و با بيان خاصش كه بين كلمات مكث ميكند و بياختيار نام «استلا» را فرياد ميزند، براي هميشه جاودان شده است.
از آن بعد هاليوود به دنبال براندو بود ولي او تمام پيشنهادات را رد ميكرد. به جز فيلم «مردان». خلاقيت و سركشي او بر قوانين حاكم بر سينما چه روي پرده و چه خارج از آن، او را جاودانه كرد و تا كنون هيچ بازيگري نميتواند ادعا كند كه مثل مارلون براندو در ارتقاي بازيگري مؤثر بوده است
كرامر» (Stanly Kramer) كه در آن سربازي است كه در جنگ فلج شده و نميتواند با مشكلاتش در جامعه كنار بيايد و براي بازي در آن مدتي را با اين گونه بيماران سپري كرده بود. اين فيلم نتوانست موفقيت فيلم قبلي براندو را تكرار كند اما او را نامزد جايزه اسكار كرد. منتقدي اشاره كرده است كه« بازي براندو در فيلم «مردان» مثل تزريق خون به جان بازيگرياست. بعدها همگي اين كار بزرگ او را تأييد كردند.
در بهار 1955، براندو، كمپاني اختصاصياش را با نام «پين باركر» - كه اسم پيش از ازدواج مادرش بود - را تاسيس كرد. در اكتبر 1957، براندو با بازيگري بنام «آنا كاشيف» (Anakashif) كه اهل ولز بود ازدواج كرد. در دهه شصت او تعدادي فيلم ضعيف بازي كرد. در طول اين مدت او براي پايان دادن به تبعيض نژادي و بيعدالتي اجتماعي و برگرداندن حقوق سرخپوستان وارد جنبش «قانون مدني» شد و اعانه جمع ميكرد. با حضور در فيلم «دربارانداز» (1954) با كارگرداني الياكازان، براندو اولين اسكار خودش را كسب كرد.
براندو در نقش شخصيتهاي متفاوتي بازي كرده بود و هيچ وقت پاي ثابت نوع خاصي از نقشها نبود. او حتی جرأت كرد كه در موزيكال «جوانان و عروسكها» آواز بخواند.
در فيلم «قهوه خانه ماه اوت» در نقش يك مترجم ژاپني تمايلش را به كمدي نشان داد. در «سايانورا» 1957 او را سربازي آمريكايي ميبينيم كه در حين مأموريت در ژاپن عاشق بازيگري ژاپني ميشود در حالي كه ازدواج او ممكن است مجازات سختي در پي داشته باشد. اين فيلم برايش پنجمين نامزدي اسكار را به دنبال داشت. بار ديگر در هيبت يك نظامي بخت با او يار بود و و در فيلم «شيرهاي جوان» در كنار «مونت گوي كليف» (Mont Gary Clift) درخشيد. اين جوان عاصي و پرشور دهه پنجاه آمريكا هيچ گاه روش زندگي فوق ستارههاي هاليوودي را در پيش نرفت و در عوض راه را براي ستارههاي بزرگ ديگري مثل «جيمزدين» (James Dean) كه خيلي زود مرد و تنها در سه فيلم بازي كرد و «پل نيومن» (Poul Newman) هموار كرد.
در اين دهه براي چهار سال پياپي نامزده جايزه اسكار شد. سال اول براي فيلم «مردان» سال دوم «براي زنده ياد زاپادا» كه در آن رهبر دهقاناني بود كه عليه حكومت شورش كرده بودند و سومي براي «جوليوس سزار» كه در آن شكلي كاريكاتوري از مارك آنتوني سردار قدرت طلب را نمايش ميدهد. او خواهرزاده قيصر و مردي خوش گذران و دلير بود كه با قدرت كلامش، مردم را تحريك به انتقام ميكرد و چهارمي به خاطر يكي از بهترين ساختههاي الياكازان يعني «در بارانداز» كه براندو در آن درخشيد و اوج بازي او در سالهاي جواني بود و بالاخره به خاطر آن جايزه اسكار را گرفت.
دومين ازدواج براندو در سال 1960 با بازيگر مكزيكي بنام «موتيرا كاستاندا» (Motria Castanda) به وقوع پيوست . «سربازان يك چشم» فيلمي بود كه در سال 1961، براندو علاوه بر بازيگري، كارگرداني آن را هم انجام داد كه در واقع وسترني متفاوت در زمان خودش محسوب ميشد. در فيلم «شورش در كشتي بونتي» براندو يك افسر كشتي است كه با ناخدا اختلاف پيدا ميكند. شكست تجاري اين فيلم كه احتمالاً علت اصلي آن نيز جنجال و درگيريهاي پشت صحنه بود و به خاطر هزينه زيادي كه صرف ساخت آن شده بود اين شكست تقريباً باعث ورشكستگي كمپاني سازندهاش شد.
در سال 1962 براندو در فيلم ناموفق «آمريكايي زشت» بازي كرد و در عوض فرصت همكاري دوباره با الياكازان را از دست داد. كازان سعي كرد تا براندو را براي بازي در فيلم جديدش يعني «سازش» راضي كند اما او نپذيرفت.
حضور براندو در وسترن « ميسوري از هم ميپاشد» كه در صحنهاي پيراهن به تن و كلاه زنانه به سر ميكند از تواناييهاي عجيب ديگر او خبر ميداد و حضور موفقش در «سوپرمن» با توجهي زودگذر همراه بود. به خاطر ويژگيهاي خاص فيلم «بسوزان» در سال 1969 ساخته «فرد زينهمان» از لحاظ بازيگري و مضمون اجتماعي به آن توجه ويژهاي شد. او درنقش مأمور سري بريتانيايي ظاهر ميشود كه شورش بزرگي را در يك كشور آفريقايي به راه مياندازد. فيلم اعتراضي به نژاد پرستي و استعمارگري است و شخصيت براندو در آن با توجه به موقعيتهاي مختلف، مرتب تغيير ميكند.
در سراسر دهة 60 شخصيت گيراي براندو هم بر روي پرده و هم بيرون از آن از او هنرمندي دوست داشتني و نيروي تازه اجتماعي ساخت. تماشاگران جوان آن روزها او را در قامت فردي سركش، تحسين ميكردند اما نسلهاي بعدي او را فردي ضد اجتماع و بيبندوبار شناختند. اما باز هم منتقدان معتقد بودند كه او يكي از مبتكرترين شخصيتهايي است كه در طول مدتی طولاني بر روي پرده ظاهر شده است.
در طول دهه هفتاد براندو با بازيهاي قدرتمند در نقشهاي خاطرهانگيز در ذهنها ماندگار شد. در سال 1972، مارلون براندو معني واقعي نبوغ بازيگري را با نقش «دون ويتو كورلئونه» در فيلم «پدرخوانده» كه كارگردان آن «فرانسيس فورد كوپولا» بود به تماشاگران ارائه ميدهد كه براي آن دومين جايزه اسكار خود را نيز به دست آورد.
براندو در مراسم اسكار در 27 مارچ 1973 همراه يك دختر سرخپوست ظاهر شد. براندو از پذيرفتن جايزه سر باز زد و دختر سرخپوست از طرف او بيانيهاي را خواند كه در آن دليل رد كردن مجسمه را رفتار نادرست با سرخپوستان بومي به خصوص در فيلمهاي اين كشور دانست. رد كردن اين جايزه بوسيله براندو باعث ايجاد دورهاي شد كه در آن او بيشتر به سياست اهميت ميداد تا به بازيگري. خيليها معتقد بودند كه كار او در مراسم اسكار بچگانه بوده و او ميتوانست با روشهاي ديگري از سرخپوستان حمايت كند.
.
.
براندو موفقيت روياياش در «پدرخوانده» را با حضور در هيبت مردي ميانسال در برابر «ماريا اشنايمر» در فيلم «آخرين نانگو در پاريس» كامل ميكند كه احتمالاً بهترين بازياش بود و درخشش او عامل اصلي موفقيت فيلم «برناردو برتولچي» (Bernardo Bertolcci) است كه بهترين فيلم اين كارگردان نيز هست. اين فيلم براندو را براي بار هفتم نامزد اسكار كرد.
او دهه هفتاد را با ايفاي نقش «كوتز» قهرمان فيلم «اينك آخرالزمان» به كارگرداني كوپولا به پايان رساند كه مشكلات مالي آن، فيلم و كارگردانش را به دردسر انداخت. اما در سال 2003 اين فيلم با اضافه شدن پلانهاي حذفي به صورت محدود با نام «اينك آخرالزمان» و تدوين دوباره به نمايش در آمد .
براندو در دهه هشتاد مدتي از روي پردهها دور بود. در آن دوران اظهارنظرهاي عجيب و غريب براندو هم شنيده ميشد، مثل اين جمله كه بازيگري حرفهاي پوچ و توخالي است. به هر حال مارلون براندو هرگز از مركز توجه و ستاره بودن راضي نبود. او در اول كتاب خاطراتش كه در سال 1994 به نام «آوازهايي كه از مادرم آموختم» منتشر شد، نوشته است كه هر چه پول در آورده خرج روانپزشكها كرده است.
پس از يك غيبت طولاني، براندو در سال 1989 در فيلم «فصل خشك سفيد» در نقش يك وكيل روشنفكر سفيدپوست كه تبعه آفريقاي جنوبي است، ظاهر ميشود كه از درآمدهاي كلانش دست كشيده است. اين نقش هم نامزدي آكادمي را كسب كرد كه هشتمين و آخرين افتخار مشابه او بود.
در همان سال يكي از وقايع تلخ و تراژديك زندگي خصوصي مارلون براندو نيز اتفاق افتاد و آن از اين قرار بود كه پسرش «كريستيان» به اتهام قتل نامزد خواهر ناتنياش «داگ دروليت» محاكمه و به جرم قتل عمد به ده سال زندان محكوم شد. به دنبال اين اتفاق در سال 1995، دختر براندو نيز در بيست و پنج سالگي، خود كشي كرد.
براندو هيچ گاه زندگي آرام و بيدغدغهاي نداشت و همين موضوع او را مورد توجه رسانههاي عمومي قرار ميداد. اما يكي از بهترين فيلمهاي او در آن زمان كمدي «نوآموز» بود كه در سال 1990 ساخته و براندو در آن با «متيوبرادريك» (Matiow Bradrick) هم بازي بود و همچنين بازيهاي زيباي او در «دن ژوان دماركو» (1995) و «جزيره دكتر مورو» (1996) بياد ماندني بود. آخرين فيلم اين ستاره بزرگ يعني «امتياز» در سال 2001 ساخته شد كه او در برابر «رابرت دنيرو» (Robert Deniro) و «ادوارد نورتون» (Ednard Norton) درخشيد، سه بازیگری كه همگي از بهترين بازيگران نسل خود شناخته شدهاند.
اما خلاقيت و سركشي او بر قوانين حاكم بر سينما چه روي پرده و چه خارج از آن، او را جاودانه كرد و تا كنون هيچ بازيگري نميتواند ادعا كند كه مثل مارلون براندو در ارتقاي بازيگري مؤثر بوده است.
اين اسطوره بازيگري در دوم جولاي 2004 در بيمارستان به خاطر چاقي مفرط و نارحتي ريه، درگذشت و پیکر او سوزانده شد. با مرگ اوپروژه فيلمي كه قرار بود درباره براندو ساخته شود منتقي شد. فيلم «براندو برلندو» درباره جواني است كه به دنبال اين بازيگر راهي آمريكا ميشود و با كمك خود براندو، فيلمنامهاش بازنويسي شده بود.
مـارلـون صـاحــب یك كتابخانه بزرگ با 3600 عنوان كتاب بود كه تمامی آن را پس از درگذشتش به مزایده گذاشتند. برگمن در باره براندو گفته است:«اگر درباره كساني كه در زمان خودشان اسطوره بودند فكر ميكنيد – افرادي مثل «جيمزدين» ، «مولين مونرو» و «الویس پریسلي» – براندو هم مطمئناً در اين همين دسته قرار دارد».
مارلون براندو افسانه قرن ما بود كه تماشاگران اين عصر را شيفتهي خود كرد و نسلهاي آينده را هم شيفته خود خواهد كرد. سهم او در پيشرفت هنر بازيگري و صنعت فيلم غيرقابل انكار است و ياد و خاطره او نه تنها به خاطر نقش به سزايش در ارتقاي فيلمسازي بلكه همينطور به خاطر فعاليتهاي بشر دوستانهاش در حمايت از جنبش مدني و بازگرداندن حقوق سرخپوستان بومي آمريكا در ذهنها زنده خواهد ماند. با وجود اینکه او در زندگی خانوادگی خود نیز پدر و همسر خوبی نبود.
در گوشه کنار زندگی مارلون براندو همیشه مسائلی که خود باعث به وجود آمدنشان بود ، موجب شد که هیچ وقت راحت و آرام زندگی نکند . او حتی در هنگام فیلمبرداری هم با عوامل کلنجار میرفت .
براندو در یکی از معروفترین مصاحبههای خود در مورد اینکه چرا در هالیوود کار میکند گفته بود: دلیل اینکه اینجا هستم این است که جرات رد کردن پیشنهادهای چند میلیون دلاری را ندارم . در هر صورت این بازیگر آمریکایی در بین بسیاری از علاقمندان به سینما و منتقدان به عنوان "بهترین بازیگر تاریخ سینما" شناخته میشود .
شناسنامه:
نام MARLON BRANDO ... تاریخ تولد 3 آپریل 1924 اوماها امریكا ... قد178 سانتی متر … شغل بازیگر ... دیپلم متوسطه از مدرسه نظامی …تاریخ درگذشت 1 جولای 2004 كـالیفرنیا …علت مرگ از كـار افـتـادن ریه ها.
همسران:
1- TARITA TERIIPIA شغل: بازیگر--- سال ازدواج: 1962--- سال طلاق: 1972.
2-MOVITA CASTANEDA شغل: بازیگر--- سال ازدواج:1960--- سال طلاق: 1962.
3- ANNA KASHFI شغل: بازیگر--- سال ازدواج: 1957--- سال طلاق: 1959.
روابط دیگر:
1-CHRISTINA MARIA RUIZ.
2-RITA MORENO.
تعداد فرزندان: 11نفر.
جوایز دریافتی:
7 بار نامزد دریافت اسكار و دو بـار برنده اسكار بهترین بازیگر نقش اول
فیلم ها:
The Men :(1950)
A Streetcar Named Desire :(1951)
Viva Zapata! :(1952)
Julius Caesar :(1953)
The Wild One :(1953)
On the Waterfront :(1954)
Desiree :(1954)
Guys and Dolls :(1955)
Operation Teahouse :(1956)
The Teahouse of the August Moon :(1956)
Sayonara :(1957)
The Young Lions :(1958)
The Fugitive Kind :(1959)
One-Eyed Jacks :(1961)
Mutiny on the Bounty :(1962)
The Ugly American :(1963)
Bedtime Story :(1964)
Morituri :(1965)
The Chase :(1966)
The Appaloosa :(1966)
Meet Marlon Brando :(1966)
A Countess from Hong Kong :(1967)
Candy :(1968)
The Night of the Following Day :(1968)
Burn! :(1969)
King: A Filmed Record...Montgomery to Memphis :(1970)
The Nightcomers :(1972)
The Godfather :(1972)
Last Tango in Paris :(1972)
The Missouri Breaks :(1976)
Raoni :(1978)
Superman :(1978)
Apocalypse Now :(1979)
The Formula :(1980)
A Dry White Season :(1989)
The Freshman :(1990)
Heart of Darkness:A Filmmaker's Apocalypse :(1991)
Christopher Columbus: The Discovery :(1992)
Don Juan DeMarco :(1995)
The Island of Dr. Moreau :(1996)
The Brave :(1997)
Free Money :(1998)
The Score :(2001
A Streetcar Named Desire :(1951)
Viva Zapata! :(1952)
Julius Caesar :(1953)
The Wild One :(1953)
On the Waterfront :(1954)
Desiree :(1954)
Guys and Dolls :(1955)
Operation Teahouse :(1956)
The Teahouse of the August Moon :(1956)
Sayonara :(1957)
The Young Lions :(1958)
The Fugitive Kind :(1959)
One-Eyed Jacks :(1961)
Mutiny on the Bounty :(1962)
The Ugly American :(1963)
Bedtime Story :(1964)
Morituri :(1965)
The Chase :(1966)
The Appaloosa :(1966)
Meet Marlon Brando :(1966)
A Countess from Hong Kong :(1967)
Candy :(1968)
The Night of the Following Day :(1968)
Burn! :(1969)
King: A Filmed Record...Montgomery to Memphis :(1970)
The Nightcomers :(1972)
The Godfather :(1972)
Last Tango in Paris :(1972)
The Missouri Breaks :(1976)
Raoni :(1978)
Superman :(1978)
Apocalypse Now :(1979)
The Formula :(1980)
A Dry White Season :(1989)
The Freshman :(1990)
Heart of Darkness:A Filmmaker's Apocalypse :(1991)
Christopher Columbus: The Discovery :(1992)
Don Juan DeMarco :(1995)
The Island of Dr. Moreau :(1996)
The Brave :(1997)
Free Money :(1998)
The Score :(2001
مطالب ديگر:
• 16/4/1401: هجدهمین دوره جشنواره بین المللی فیلم نهال برگزار شد• 27/12/1400: فراخوان ساخت مستند سینمایی عیدولوژی
• 20/11/1400: گورکن نامزد بهترین پوستر از چهلمین جشنواره فیلم فجر
• 8/11/1400: معصومیت شر (نقد فیلم گورکن)
• 8/11/1400: «سینهما رکس» از جنس مستندهای تعاملی و مشارکتیست
+ آرشيو وبلاگ