تاريخ: 2/10/1403 - ساعت: 19:33

وبلاگ

• تسلط بر فضا سازی ( نقد فیلم "لطفا از خط قرمز فاصله بگیرید" )

9/1/1388


تسلط بر فضا سازی ( نوشته ی علی اکبر صدیقی )

« من یه آدم تنهام ، یه آدم افسرده ... اینجا داخل کیفمه ، عکس مادرم ، کارت اعتباری مترو ، کارت تلفن ، خودپرداز ، کارت ضمانت عینکم و یکی از فیش های عابر بانک ... »


فیلم " لطفا از خط قرمز فاصله بگیرید " با معرفی یک جوان آغاز می شود که در این معرفی از تعلقات و آنچه که او از آنها متنفر است باخبرمی شویم . این معرفی از ریزترین و جزیی ترین وسایل شخصی آغاز می شود ، کارت اعتباری مترو ، کارت تلفن ، عکس مادر ، کارت ضمانت عینک ، صفحه ی یاهو میل ، لیوان و ... و در ادامه چیزهایی که او متنفر است ، معرفی می شوند : « اپراتور 118 ، گوینده ی تلویزیون ، Error کامپیوتر ، تلفن سکه ای ، صاحبخانه ، دود سیگار ، آدم هایی که پول عابر بانک را می شمارند و ... » .


او سعی می کند که تنهایی اش را اینگونه پر کند : « شماره ی موبایلش را می گیرد ، به خودش زنگ می زند ، کبریت آتش می زند و اگر تنهایی اش پر نشد ، آرزو می کند همان چیزهایی را که از آنها متنفر است داشته باشد تا از تنهایی و بیکاری نجات یابد .


او دوست دارد یک گلوله در مغز آدمهای خالی ، خالی کند . او از کسانی که از او ساعت می پرسند ، از کسانی که از او کبریت می خواهند ، از تیک تاک ، چکه های آب ، مربا ، از کسانی که به جای پول خرد ، آدامس می دهند و ... متنفر است . او معتقد است که همه باید روانکاوی بشوند ، همانند خودش .


« این من هستم ، خواب هستم ... چشمهام ، گوشهام ، دستهام ، پاهام ، انگشتام ، ششهام ، خیلی از جاهام ، جفتی ، دو نفره خوابیدن ... اما من ! »
این شخص فردی است بی حوصله که گاهی جدی است . گاهی می خندد ، گاهی گویی هجوگونه برخورد می کند . سریع موضع اش را بیان می کند . او نمونه ی یک فرد یاغی و معترض است . یک فرد شورشی که نسبت به همه چیز موضع می گیرد .


« من دزد نیستم ... دانشجوی زبان انگلیسی هستم و چیزی رو که دوست دارم با خودم به خونه می آورم » . در واقع این فیلم به شخصیتی می پردازد که در طول فیلم تصویرش حرف نمی زند ، بلکه صدای او روی تصاویر و کارهایی که انجام می دهد ، سوار است .


شناسنامه و پیشینه اش معلوم نیست و در واقع پایه ها و گذشته ی شخصیتش ، مجهول می ماند . فقط می فهمیم که دانشجوی زبان انگلیسی ست و اینکه چرا تنهاست و پدر و مادرش کیستند و از چه طبقه ی اجتماعی است و در چه وضعیتی به لحاظ مادی به سر می برد و ... هرگز روشن نمی شود .


فیلم ، فیلم کوتاه است ، اما شخصیت پردازی یک ادبیات داستانی در سینما ، حتی از نوع کوتاهش ، دلیلی بر قصور و کمبود ندارد . در واقع حرفهای جوان ، عوامل و اتفاقات اندک درون فیلم ، به شخصیت پردازی کمک خاصی نمی کند . چون این مذکورات جملگی در خدمت بازگویش تمایلات و چیزهای مورد تنفر جوان هستند و از وضعیت حال حاضر او خبر می دهند .شخصیت در پایه می لنگد . او باید شناسانده شود تا مخاطب او را دریابد و بدین واسطه ، ادراک اکمل تماشاگر را برباید .


شخصیت اصلی فیلم ، یک فرد طغیانگر بدون دلیل ، اما مصمم به عبور از خطوط قرمز زندگی را نمایش می دهد . « لطفا از خط قرمز ... » روایت زندگی روزمره ی این فرد است ، اما همه چیز را در سطح توضیح می دهد .
توصیفات و توضیحات عمق ندارند . او از یکسری چیزها متنفر است و یکسری چیزهای دیگر را دوست دارد . کل فیلم با تکیه بر این دو عامل پیش می رود و با تکرار و تاکید بیش از حد ، زمان فیلم جلو می رود .


تایم زیاد فیلم ، تاکید بیهوده روی دغدغه ای است که تا آخر به سرانجام نمی رسد و آخر و اولش همان حرف را تکرار می کند و مشکل اصلی شخصیت مشخص نمی شود . در واقع در این فیلم گره ای اساسی وجود ندارد که بواسطه ی آن ، تماشاگر فیلم را همراهی کند و پایان فیلم مصادف با گره گشایی باشد .


این فیلم ، قصه ی کلاسیکی ندارد . در محیط فیلمنامه ، رگه های غریبی برای نیل به مدرنیته بیان کردن داستان وجود دارد ، اما کامل نیست . در واقع فیلم « لطفا از خط قرمز ... » ضربه ی اصلی را از فیلمنامه دریافت می کند .
در قسمتی از فیلم ، با حضور جوان در مطب روان پزشکی ، تمامی کارهای عجیب و غریب و امیال حیرت آور او می تواند توجیهی شود علیه عدم شخصیت پردازی مناسب و جواب به خیلی از سوالاتی که در مقابل کارهای این فرد برای مخاطب شکل می گیرد .


این جوان ، گاهی اوقات روی صندلی چرخدار می نشیند ... در واقع برای توصیف یک آدم روانی ، می توان هرگونه حرکت محیراعقولی را از دید او دید . تعداد این فعل و انفعالات عجیب و غریب و انواع آن ، آنقدر فراوان است که در وضعیتی وتضاد با شخصیت یک آدم سالم قرار می گیرد .


اما کاظم ملایی به عنوان کارگردان ، با بهره گیری از مفهوم و خط اصلی محتوی فیلمنامه ، دکوپاژی قابل توجه را در فیلمش بکار برده . او نشان می دهد که نما را خوب می شناسد ، تصویر را می داند و بر فضاسازی مسلط است.
انتخاب زوایای بدیع و متنوع که گویی به نوعی طرز نگاه شخصیت اصلی به دنیا را نشان می دهد ، از کارهای خلاقانه ی فیلم ساز است .


فضاسازی ، متفاوت و زیباست . صحنه آرایی رک و بدون اضافات فیلم ، باعث می شود که کارگردان فیلمش را شسته رفته تر به مخاطب تحویل دهد . تدوین و جلوه های ویژه ی تصویری این فیلم ، از نقاط قوت دیگرش محسوب می شود . به بیان دیگر ، مخاطب در این سیر تخیلات و خواسته ها و تمایلات شخصیت ، گم می شود و اگر تدوین و جلوه های مختلف تصویر و نماهای متنوع و متفاوت ، که البته با حال و هوای شخصیت اصلی سنخیت دارند ، نبود ، تماشاگر نسبت به این نوع گویش سطحی و خطی بی رمق می شد .


کارگردانی کاظم ملایی ناجی این فیلمنامه و قصه ی خطی و کسالت آورش می شود و شاید این اصرار به جلوه های فرمیک و شکل گرا و پافشاری در گویش و بازگویش مفهوم کلی فیلم ، فیلم ساز را نسبت به فیلمنامه بی توجه کرده ، اما علاقه ی کارگردان به فرم گرایی در این فیلم ، به نوعی ضعف های فیلمنامه را تا حدودی کمرنگ می کند .


مخاطب این فیلم نمی تواند یک تماشاگر عام باشد ، زیرا تماشاگر عام ، تکنیک سینما را نمی داند و با زبان و ساختار فیلم سازی آشنا نیست .
« لطفا از خط قرمز ... » کلکسیونی از نمایش آموخته ها ، داشته ها و توانایی های کارگردان است و این خصیصه ی ارزنده به لحاظ کمی تا جایی پیش می رود که فیلم ساز ، عنصر ایجاز را نادیده می گیرد و فیلم را با تکرار مکررات خواسته ها و کارهای روزمره ی شخصیت اصلی اش می گذراند .


این فیلم با تمامی توضیحاتی که گفته شد ، اثری قابل قبول در کارنامه ی کاری کاظم ملایی بر جا می گذارد ... کمااینکه در چند جشنواره و مراسم جشن خانه ی سینما نیز ، جوایزی را تصاحب کرده . کاظم ملایی با این فیلم نشان می دهد که می تواند هر تهیه کننه ای را برای سرمایه گذاری در فیلم های آینده اش متقاعد کرده و اعتمادش را با « لطفا از خط قرمز فاصله بگیرید » جلب کند . البته در صورتی که فیلمنامه ای مطلوب و مناسب تری را در اختیار داشته باشد و نیم نگاهی به تماشاگر عام هم داشته باشد .

هفته نامه ی « جهان سینما »
دوشنبه 25 آذر 1387