تئاتر
• شبکه عشق
عوامل نمایش :
نویسنده : پیمان ظلی
طراح و کارگردان : مهدی گلشنی
بازیگران : سعید ضیایی – کاظم ملایی – مهدی گلشنی – الهه رازقندی
دستیار کارگردان ، منشی صحنه : الهام رازقندی
طراح صحنه : مهدی گلشنی
دستیار صحنه : علی نامنی
مدیر صحنه ، لباس و گریم : فاطمه فسنقری
نور : حسین گلشنی
عکس : امیر مهران
آفیش ، هماهنگی تبلیغات : سعید صالح آبادی
آذرماه 1378 – سالن آمفی تئاتر مجتمع فرهنگی و هنری اداره ی فرهنگ و ارشاد اسلامی سبزوار
.
جوایز و جشنواره ها :
- رتبه اول بازیگری مرد در یازدهمین جشنواره تئاتر استان خراسان ( منطقه 2 – مشهد ) پائیز 1378
*( به دلیل بازی حساب شده و توام با بداهه کاریهای درخشان و خلاقانه ... و نیز ارائه ی روحیه بازیگری هوشمند و موقعیت شناس )
- بازیگر برتر یازدهمین جشنواره تئاتر منطقه 3 کشور ( استان یزد ) آذرماه 1378
- برترین بازیگر تئاتر سبزوار طبق آراء کانون نقد و همیاری تئاتر شهرستان سبزوار - فروردین 1379
*( کانون به لحاظ قوه ادراک بالا ، بهینه سازی فکر در امتداد نقش ، پرورش بازی در چهارچوب سبکی خاص و نیز استعمال آرمانی از فیزیک و میمیک با نظر قریب به اتفاق آراء ، بازیگر تئاتر شبکه عشق برادر کاظم ملایی را به عنوان برترین چهره سال 78 در زمینه بازی با ذکر این مهم که امید است ایشان با توجه به ذوق و قریحه سرشار بتواند در آثار آتی انعطاف پذیری بیشتری از خود نشان داده و از محصور شدن در نوع و گونه ای واحد فاصله بگیرد معرفی می نماید . )
.
نگاهی به نمایش « شبکه عشق » - نوشته ی همایون علی آبادی
( بولتن " یازدهمین جشنواره تئاتر استان خراسان" / منطقه 2 – مشهد / پائیز 1378 )
آه ! ای سوسک ! ای سوسک عزیز
پیمان ظلی اساسا چهره متفاوتی است . نگاه طنزآلوده و هزل وی به محیط پیرامونش نحوه نگرش و نگارش توام به تَند و خند او و نیز آن زهرخند تبسم گونه ای که بر سکنج لب می نشاند از وی چهره یک منتقد اجتماعی را با شلاقی از روبرو ترسیم کرده است .
با این که ظلی نتوانسته آن جایگاه و مکانت راستی اش را در تئاتر ما بیابد ، اما در هر حال حضور وی در پهنه و عرصه ی نمایش مغتنم است .
یکی از مهمترین ویژگی های پیمان ظلی ، شالوده شکنی ، صراحت توام با تلخی و حنظله اش و نیز آن تولید مرغوب طنز وی است . طنزی که صد البته بیشتر کنایه و نیش و نوش و چند پهلو ( IRONY ) است تا طنز بالصراحه هجوآلود فکاهه پردازانه .
در « شبکه عشق » با همه احترام و ارادتی که به ظلی داریم همه ی آن گذشته توام زهرخند بر لب و نگاهی بر عمق پرتگاه آن هم با زبان طنز، جایش را به گونه ای هزل پی آیند سریال های تلویزیونی داده و کار اساسا دکوپاژ جعبه ی بگیر و بنشان دارد تا طنزی برتافته از تلخی و سیاهی و فضاها ماکابر.
طنز ماکابر یا سیاه، طنزی است که مانند نیشتر جراحی عمل می کند ، درد و الم دارد اما هدف بهبود و بهینه سازی است و نه قهقاه خنده و سقلمه های نیش غولی و خنده های بی هدف .
البته بزرگترین لطمه ی « شبکه عشق » از برداشت های تلویزیونی کارگردان است و گویی کار یک سیناپس دوربین های سیماست و نه طنزی برتافته و مایومنت گرفته از صحنه نمایش مضمون مانن خاله سوسکه و قضیه خاکستری در اجرا به یک « پارودی » یا نقیضه شبیه شده تا یک طنز مرغوب و متعالی . مانورهای قلم طنزآلود وحتی زهرآگین ظلی نمی تواند آن نگاه اساسا هجویه ساز کارگردان را نجات دهد و حالا آنچه بر صحنه مانده تبسمی است و یا خیلی اگر اهل بخیه باشیم قاه قاهی و همین و به جز آن هیچ .
به اعتقاد من دیالوگ ها هنوز منقح و ویراسته نشده اند ، به علاوه این نکته که بداهه کاری بازیگران – که به جای خود در روند کلی نمایش حصّه ای حصین به خود اختصاص داده اند – باید سرانجام نظم و نسقی بیابد و از این ولنگاری و بی در و پیکری بر درآیند و آن زیر متن طنزآگین درخشان پیمان ظلی را به گونه ای بنماید .
در هر حال « شبکه عشق » بیشتر هجو و هزل است تا طنز و طیبات و مطایبه . ذوق و قرایح و طبایع پدید آورندگان « شبکه عشق » ماجور اما چه کنیم با آن روحیه مسلط بر اجرا که بیشتر نیم نگاهش همان رخدادهای روز است که ظلی آن همه آنها را به باد سخره و نقد می گیرد .
من با ارادتی که به ظلی دارم معتقدم که « فحش از دهان تو طیبات است » اما چه باید کرد که با انبوه انبوه و گلچین گلچین بداهه کاری هایی که دربرداشت یکسره مسخره آمیز و تسخیرآلود کارگردان دستخوش متلک و خنده و هجو شده است .
با ذکری از بازی های بالنسبه خوب و پذیرفتنی در سطح برنامه های جعبه ی شیادی و نیز با یادکردی از کوشش های کارگردان جهت صحنه ای کردن متن که در تحلیل فرجامین مطلقا مقرون به توفیق نیست این مسوده را به پایان می آورم با این یادآوری که دوستان! در هر حال « شبکه عشق » با همه لطافت طبع و سیالی و روانی هزل گونه اش و حتی با همه طنازی های کلامی اش نمی تواند نماینده و معرف جشنواره تئاتر خراسان باشد. چرا که به یک شوخی و لطیفه و لمحه خنده و لعبه بیشتر می ماند تا یک طنز جراحی شده تند برخورنده کاونده کنجکاو صریح و فصیح که با لودگی و کمدی فارس FARCE و حتی کمدی BOOF متفاوت است و فرق فارق و فاحش دارد .
کار با دریغ به ورطه ی لودگی درغلتیده و بیشتر حس بازی با مضمون « سوسک یا آه ! ای سوسک عزیز » بگونه ای کلنجار رفتن و تکاپویی در راستای خنده گرفتن مانسته است تا کاری جمع و جور با طنزی هدف دار و پیراسته از شلختگی در صحنه و ولنگاری در قلم هر چه هم شیرین و هر چه هم تلخ .
در هر حال به قول « جاناتان سوئیف » - پدر طنزتاریخ ادبیات – طنز می سوزاند آنهم نه با آتش که با کلمه جراحی می کند نه با کارد پزشکی که با قلم نقاد .
در هر حال گفتم و مکرر می کنم که پیمان ظلی جایگاهی خاص در اصحاب قلم صحنه دارد و من امیدوارم بی تعارف و دلگیری به این سطرها بنگرد که در هر حال به قصد قربت نوشت شد ، آمده است .
اما یک نکته از قلم افتاده که به عنوان تتمه و ذیل المقدمه می آورم و این که فضای مدرن کار و اساسا نگاه مدرنیته پیمان ظلی را باید پاس داشت و وی را به سمت طنزهای « آیرونیک » راغب و برانگیخته نمود .
اگرچه همین « شبکه عشق » ماهیتا و من حیث احتوا کاری است که می تواند با دیدی تلخ اندیشانه یا « پسی میستی » یک کارگردان بیشتراهل جد یا معتقد به لباس طنز در قالب جد نمود پیدا کند . در هر حال من در انتظار اعلام حضور پیمان ظلی در عرصه های نمایش هستم .
.
نقد نمایش « شبکه ی عشق » - نوشته ی محمد رضا امیرخانی
( بولتن "یازدهمین جشنواره تئاتر منطقه 3 کشور « استان یزد » آذرماه 1378 " )
با بیش از نیم ساعت تاخیر پس از عبور از خیابانهای شلوغ شهری که "دارلعباده" اش می نامند ، به محل اجرای " شبکه عشق" می رسیم .
با خواندن کلمه ی شبکه عشق ذهنیتی برایم ترسیم می شود و شاید مشاهده نمایشی در حد و اندازه عشق آباد و یا ... کار عبثی است . به این ذهنیت خرده می گیرم و پیش داوری و قیاس را شایسته نقد نمی دانم که عملی نابخردانه است .
مقدمه کمی طولانی شد . از شبکه عشق بگوییم که دیگر حرف ها و حدیث ها همه بهانه است ... بداهه سازی و طراحی یک نمایش قابل ارائه برای اجرای صحنه ذهن نویسنده نمایش را می آزارد و این آزار تا پایان ادامه می یابد و همه بداهه سازی ها و اتود زدن ها راه به جایی نمی برد ، چرا که قصه ها تغییرناپذیرند و ذهنیت گروه بازیگر دچار آشفتگی ست .
اگر این آشفتگی و این بلبشوی حاکم بر نگاه و ذهنیت نویسنده را منطقی و قابل قبول تلقی نمائیم برای همین ذهنیت هم یک روند منطقی انتظار داریم که شبکه عشق از داشتن چنین انسجامی می رنجد .
راستی شبکه عشق با طرح اذهان آشفته در صدد القای چه نگرشی است ؟ آنچه مورد نقد شبکه عشق است ، لایه های نخستین آرزوهای تحقق نیافته بخشی از جوانان می باشد . لایه هایی که وقتی به عمق می رسند دیگر هویت هم نداشته و حتی ایده آل ساده فهم ترین آدمهای اجتماع ما هم نمی باشد . اگر با چنین صراحتی به نقد شبکه عشق می پردازم تنها به دلیل تاکید متن نمایش می باشد .
/ من نمی خواهم فرهاد باشم ... منِ خر واسه چی امشب نویسنده ام ؟ ... من فرهاد ناکامم ... زیر چشمی نگاه نکنی، ارشاد مجوز نمی ده ... به نفع خاله سوسکه قصه را تموم می کنه ... پایان نمایش ، نه پایان زندگی ... / جملاتی از متن نمایش شبکه عشق می باشد ، ممکن است خواننده محترم بگوید چرا بریده هایی از متن انتخاب شده و آیا خود همین انتخاب از آشفتگی همین نقد حکایت نمی کند ؟ باور کنید به تعمد چنین انتخابی صورت گرفت .
من تماشاگر در طول اجرا با آشفتگی مواجه بودم و دلیلی هم برای چنین طرحی ندیدم . اگرچه دوستان ما با صداقت هرچه تمام تر نمایشی را به صحنه آوردند که شاید می خواست از مشکلات دانشجویان غیرانتفاعی دانشگاهها بگوید ... که شاید می خواست مسئله ی عشق مجازی را به تمسخر بگیرد و شاید ...؟
لحظاتی هم شاید حرکات نمایشی بازیگر نقش فرهاد ( کاظم ملایی ) بودیم که الحق و الانصاف از استعداد بالقوه وی حکایت می کند .
در پایان ضمن عرض خسته نباشید به همه عوامل اجرائی نمایش شبکه عشق ، تنها یک جمله می گویم و آن اینکه نمایش دنیای بزرگی است که می توان اندیشه های والائی را در آن طرح نمود .
آخرين بهروزرساني: 23/1/1388