تاريخ: 10/1/1403 - ساعت: 13:20

وبلاگ

• « فيلم كوتاه و رؤياي سينماي حرفه اي »

7/4/1388


ت.ص

تقريباً همه فيلمسازان مطرح و غيرمطرح سينماي معاصر ايران، زماني كار فيلمسازي را با فيلم كوتاه آغاز كرده اند از پيشكسوت هايي چون عباس كيارستمي، بهرام بيضايي، خسرو سينايي، كيانوش عياري، رخشان بني اعتماد تا ... جوان ترها مانند پرويز شهبازي، وحيد موسائيان، عليرضا اميني، بهمن قبادي و بسياري ديگر. بيشتر فيلمسازاني كه امروز در عرصه فيلم كوتاه فعال هستند، رؤياي ورود به سينماي حرفه اي و ساخت فيلم بلند را در سر مي پرورانند و همين كه يكي دو فيلم كوتاه ساختند و مختصر استعدادي از خود بروز دادند و احياناً جوايزي در جشنواره هاي داخلي و خارجي نصيب شان شد، دوره مي افتند تا تهيه كننده و سرمايه گذاري پيدا كنند و به جمع سينماگران حرفه اي بپيوندند. البته بر اين كوشش آرزومندانه نبايد خرده گرفت، چون هركس در هر مقام و موقعيتي، حق دارد گليم اش را از آب بيرون بكشد و راه ترقي پيش بگيرد. خب، از قديم گفته اند: «بشر قابل ترقي است!» اما...

گويا همه پذيرفته اند كه فيلم كوتاه، ميدان آزمون وخطا، پلكان ترقي و سكوي پرش فيلمسازان تازه كار براي رسيدن به سينماي حرفه اي است تا جايي كه مسؤولان و سياستگذاران نيز شرط ورود به عرصه سينماي حرفه اي را ساختن يكي دو فيلم كوتاه تعيين كرده اند و طبق ضوابط و مقررات موجود، مجوز فيلمسازي به كسي داده مي شود كه قبلاً ذوق و استعداد خود را در زمينه فيلم كوتاه محك زده باشد و ... چنين ضوابط و مقرراتي را هم ظاهراً نمي توان غيراصولي دانست. چون براي ارزشيابي توان و قابليت فيلمسازان تازه كار چاره ديگري نيست.

راستي فيلم كوتاه چيست؟ سياه مشقي براي آموزش فوت و فن سينماي حرفه اي يا پديده خاص با جوهره خلاقه و بستر مناسب تجربه در شيوه ها و شگردهاي نوين وغيرمتعارف فيلمسازي؟

چنانچه از فحواي تاريخ سينماي ايران برمي آيد. پيشينه فيلم كوتاه، بسيار درخشان تر از سينماي حرفه اي است. نخستين آثار مستند، نخستين انيميشن ها، نخستين ذوق آزمايي ها در بداهه پردازي، نخستين حضور موفق در فستيوال هاي بزرگ بين المللي و ... برخي نوگرايي هاي ساختاري و موضوعي را بايد رهاورد فيلم كوتاه دانست.

هنوز فيلم هاي كوتاهي همچون «خانه سياه است» (۱۳۴۲ فروغ فرخ زاد) ، «اون شب كه بارون اومد» (۱۳۴۷ كامران شيردل) ، «پ، مثل پليكان» (۱۳۴۹ پرويز كيمياوي) ، «نان كوچه» (۱۳۴۹ عباس كيارستمي) ،«رهايي» (۱۳۵۰ ناصر تقوايي) ، «رخ» (۱۳۵۳ علي اكبر صادقي) ، «انتظار» (۱۳۵۳ امير نادري) ، «دنياي ديوانه ديوانه ديوانه» (۱۳۵۴ نورالدين زرين كلك) و ... بسياري نمونه هاي ديگر، مايه مباهات تاريخ سينماي ايران هستند و چه بسا، درقياس با بهترين هاي سينماي حرفه اي، اعتبار و منزلتي ماندگارتر دارند.

متأسفانه، درساليان اخير، فيلم كوتاه به رغم كميت چشمگير از كيفيت تجربي، بهره چنداني نداشته است. بيشتر شاهد ذوق آزمايي جواناني بوده ايم كه كعبه آمال خود را در سينماي حرفه اي جسته اند و تازه وقتي هم آرزويشان بر آورده شده و كارشان اندكي رونق گرفته است و ميان سازندگان فيلم بلند، جايي باز كرده اند، فيلم كوتاه را پاك از ياد برده اند و روي آوردن به اين زمينه را دون شأن خود دانسته اند آيا در چنين شرايطي، فيلم كوتاه مي تواند، جايگاه شايسته اي داشته باشد؟

باري، فيلم كوتاه، پله اول سينما نيست ... اگر ارزش هايش درست شناخته شود، قله رفيع سينماست.