فيلمشناسي
• Delete
.
شناسنامه ی فیلم :
فرمت اصلی : HDVزبان فیلم : ( بدون دیالوگ )
رنگی
مدت فیلم : 11 دقیقه
زمان ساخت : بهار 1390
.
خلاصه ی داستان:
مردی Delete کردن زندگیش را تجربه می کند.
.
عوامل فیلم:
بازیگر: محمد عباسی
تشکر از: حسین فدایی - فتانه فدایی - سحر عابدینی
طراحی صحنه: محمد اکبری
تصویربرداری و تدوین: کاظم ملایی
جلوه های تصویری و عنوان بندی: امیر مهران
موسیقی: بابک میرزاخانی – سپهر کرباسیان
طراحی و ترکیب صدا: مجتبی اسماعیل زاده
دستیار کارگردان: رحمان حاصلی
منشی صحنه: مهلا نهاردانی
عکاسی پشت صحنه: محمود حیطه ای - زهرا تقوی (برای دیدن عکس های پشت صحنه اینجا را کلیک کنید)
گروه صحنه: مجید مجیدی - علی شقایقی - پوریا عوضوردی - ابراهیم دیواندری
دستیاران تصویر: وحید ملک محمدی- حسین اسماعیلی
مدیر تولید: حسن شمس آبادی
مدیر تدارکات: مجتبی علیزاده
مجری طرح: نیما جاویدی
و تشکر از : سعید عقیقی - سید نوراله رضوی - علی دلقندی - مجید عسگری - مهرداد اسکویی - حسن اسلامی مقدم - فرزاد احمد پور - حمید زارعیان - هادی عارفی منش - علیرضا رادمان- زهرا شیرازی - اشرف نظر زاده - محسن عادلی - علی علوی - سعید زارع - علی اسلامی مقدم - جواد عطاری - علی محمودیان - رضا شجاع مقدم - حیدر احسانی - قاسم سرپوشی - حسین عزیز زاده - خلیل خسروانی - عماد خدابخش - ابوالفضل طبسی - میترا آسیایی - ایما جمالی
گروه صحنه: مجید مجیدی - علی شقایقی - پوریا عوضوردی - ابراهیم دیواندری
دستیاران تصویر: وحید ملک محمدی- حسین اسماعیلی
مدیر تولید: حسن شمس آبادی
مدیر تدارکات: مجتبی علیزاده
مجری طرح: نیما جاویدی
و تشکر از : سعید عقیقی - سید نوراله رضوی - علی دلقندی - مجید عسگری - مهرداد اسکویی - حسن اسلامی مقدم - فرزاد احمد پور - حمید زارعیان - هادی عارفی منش - علیرضا رادمان- زهرا شیرازی - اشرف نظر زاده - محسن عادلی - علی علوی - سعید زارع - علی اسلامی مقدم - جواد عطاری - علی محمودیان - رضا شجاع مقدم - حیدر احسانی - قاسم سرپوشی - حسین عزیز زاده - خلیل خسروانی - عماد خدابخش - ابوالفضل طبسی - میترا آسیایی - ایما جمالی
نویسنده و کارگردان و تهیه کننده: کاظم ملایی
.
.
.
.
جوایز و جشنواره ها :
1- حضور در "چهارمین جشنوارهی فیلم های ایرانی سانفراسیسکو" - امریکا / شهریور ماه 1390
2- حضور در بخش مسابقهی " پانزدهمین جشن خانه سینما (چهارمین جشن مستقل فیلم کوتاه ایران)" / نامزد کسب جایزهی بهترین موسیقی متن / تهران - شهریور 1390
3- حضور در بخش مسابقهی "ششمین جشنوارهی بین المللی فیلم قبرس" - نیکوزیا / مهرماه 1390
4- حضور در بخشهای مسابقهی ملی و بین المللی "بيست و هشتمین جشنوارهی بينالمللي فيلم كوتاه تهران" و کسب جایزهی "بهترین فیلم تجربی" در بخش ملی و کسب جایزهی "بهترین فیلم جشنواره" از نگاه تماشاگران / تهران - مهرماه 1390 (و کسب جایزهی بهترین فیلم تجربی از نگاه مخاطبان مناطق فرهنگی کشور / اهواز – آبان ماه 1390)
5- حضور در بخش رقابتی "نخستین جشنواره فیلم کوتاه سوره" / تهران - آبان ماه 1390
6- حضور در بخش رقابتی "جشنوارهی بینالمللی فیلم کوتاه کاسکو" / پرو - آبان ماه 1390
7- کسب جایزهی "بهترین تدوین" (کاظم ملایی) در بخش مسابقهی "جشنوارهي بينالمللي فيلم شانه اواده" / هندوستان / آبان ماه 1390
8- حضور در بخش مسابقهی "سومین جشنوارهی بین المللی فیلم های بدون دیالوگ" / ایران (کرمان) / آبان ماه 1390
9- بخش مسابقهی "دومين جشنوارهي بينالمللي فيلم کورينتين" / کورینتوس - یونان / آذرماه 1390
10- نمایش فیلم در "دانشگاه تهران" (تالار شهيد آويني - پرديس هنرهاي زيبا) / ایران (تهران) / آذرماه 1390
11- حضور در بخش مسابقهی "دهمین جشنوارهي فيلم آسیایی چشم سوم" / بمبئی- هندوستان / دیماه 1390
12- حضور در بخش ویژهی "جشنوارهی بین المللی فیلمسکی فرانت" (Filmski Front) - صربستان / دیماه 1390
13- نمایش فیلم «دیلیت» در "فرهنگسرای ارسباران" / در دویست و بیست و پنجمین نشست باشگاه فیلم تهران (تقدیر از کارگردان) / ایران - تهران / بهمن 1390
14- حضور در بخش مسابقهی "اولین جشنوارهی فیلم شمسه" و برندهی جایزهی "بهترین طراحی صحنه" (محمد اکبری) / ایران - تهران / بهمن ماه 1390
15- حضور در بخش مسابقهی "اولین جشنوارهی بین المللی پرشین فیلم" استرالیا - سیدنی / اسفند 1390
16- حضور در بخش مسابقهی "دومین جشنوارهی ملی فیلم کوتاه حسنات" / ایران - اصفهان / اسفند 1390
17- حضور در بخش مسابقهی "چهارمین جشنواره بینالمللی فیلم کوتاه «لیوبلیانا» " / اسلوونی- لیوبلیانا / اسفند 1390
14- حضور در بخش مسابقهی "اولین جشنوارهی فیلم شمسه" و برندهی جایزهی "بهترین طراحی صحنه" (محمد اکبری) / ایران - تهران / بهمن ماه 1390
15- حضور در بخش مسابقهی "اولین جشنوارهی بین المللی پرشین فیلم" استرالیا - سیدنی / اسفند 1390
16- حضور در بخش مسابقهی "دومین جشنوارهی ملی فیلم کوتاه حسنات" / ایران - اصفهان / اسفند 1390
17- حضور در بخش مسابقهی "چهارمین جشنواره بینالمللی فیلم کوتاه «لیوبلیانا» " / اسلوونی- لیوبلیانا / اسفند 1390
18- نمایش فیلم "Delete" در "نهمین جشنوارهی فیلم «تصویر سال»" / ایران - تهران / اسفند 1390
19- نمایش فیلم "Delete" در بخش جنبی "یازدهمین جشنواره منطقه ای سینمای جوان" (جشنوارهی اترک) / ایران - بجنورد / اسفند 1390
20- نمایش فیلم "Delete" در بخش جنبی "چهل و هفتمین جشنواره منطقه ای سینمای جوان" (جشنوارهی افلاک) / ایران - خرم آباد/ اردیبهشت 1391
21- "دیپلم افتخار" بهترین فیلم کوتاه از "چهلمین جشنوارهی بین المللی فیلم ملل اتریش" / ابنزی - اتریش / خردادماه 1391
22- حضور در بخش اصلی "پنجمین جشنوارهی بین المللی فیلم کوتاه پورتو" / پورتو - پرتغال / خردادماه 1391
23- بخش مسابقه ی "دهمین جشنواره ی بین المللی فیلم تابور کرواسی" / کومروک - کرواسی / تیرماه 1391
24- نمایش ویژه ی فیلم "Delete" در بخش بهترین بهترین های "بيست و نهمين جشنواره بين المللي فيلم كوتاه تهران" / تهران - ایران / مهرماه 1391
25- بخش مسابقهی "جشنوارهی بین المللی فیلم پاتراس" (چهاردهمین جشنوارهی بین المللی چشم انداز فیلم و فیلمسازان مستقل) / پاتراس- یونان / مهرماه 1391
26- "بهترین فیلم تجربی" در "هفتمین جشنوارهی سراسری فیلم کوتاه وارش" / بابل - ایران / مهرماه 1391
27- نمایش "دیلیت" در برنامه ی "مروری بر آثار کاظم ملایی" در دانشگاه سوره تهران (سومین اکران فیلم کوتاه) - تهران / فروردین 1392
28- بخش مسابقهی "اولین جشنوارهی بین المللی فیلم که لار" / سلیمانیه - عراق/ خرداد 1392
29- بخش مسابقهی "نخستین جشنوارهی فیلم کوتاه بهمن" / تهران - ایران / شهریور 1392
30- کسب جایزه ی «بهترین فیلم جشنواره» در بخش بین الملل "دومین جشنوارهی بین المللی فیلم آپولونیا" / فیر - آلبانی / مهر 1392
31- نمایش ویژه ی فیلم "Delete" در بخش بهترین بهترین های "سی امین جشنواره بين المللي فيلم كوتاه تهران" / تهران - ایران / مهرماه 1392
32- «بهترین فیلم کوتاه جشنواره» در "نخستین جشنواره ی فیلم ایران آمریکا" / واشنگتن - سیاتل / 1393
.
.
.
.
* کاش «آهنربا» یا یک «اسفنج» بودم (یادداشت کارگردان)
الان باید خوب حواسم رو جمع کنم. اولین چیزی که به ذهنم می رسه اینه که چیز زیادی از سینما نمی دونم، ولی من به هر حال کارگردانی رو به عنوان شغل خودم انتخاب کردم و باید به این خاطر خوب به اطرافم دقت کنم و همهی چیزهای لازم رو به درون خودم جذب کنم.
بعد از ساخت فیلم "منها" تصمیم گرفتم "O2" رو بسازم که تولید سنگینی داشت و بخاطر نداشتن توان ذهنی و مالی، در پیش تولید متوقف شد. بعد از یک وقفهی لازم تصمیم گرفتم سراغ ماجرایی ساده برم که در عین حال با دنیای من سازگار باشه.
با این باور که خلاقیت زادهی محدودیته، از همون آغاز برای کار جدیدم محدودیت هایی رو مشخص کردم: مدت زمانش بیشتر از 10 دقیقه نباشه، قصه در یک لوکیشن واحد اتفاق بیفته، تک بازیگر باشه، اصلا دیالوگ نداشته باشه، فضاش انتزاعی و سرشار از فانتزی و تخیل باشه، از جلوه های تصویری زیادی استفاده بشه، پایانش یک بنگ و ضربهی خوبی وارد کنه و در نهایت به عوامل و بودجهی زیادی هم احتیاج نداشته باشه.
از استاد و معلم خوبم آقای "سعید عقیقی" برای کار جدیدم کمک خواستم و ایشون با مهربونی ایدهای رو مطرح کردند که در حقیقت "Delete" با مشاوره و همیاری ایشون شکل گرفت و نوشته شد. ماجرای فیلم در مورد جوانیست که دیلیت کردن زندگیش رو تجربه می کنه.
از نتیجهی کارخوشحالم. از بقیهی فیلمهام بیشتر دوستش دارم چرا که احساس می کنم به زبان فیلم کوتاه شباهت بیشتری داره. این فیلم هم مثل کارهای دیگه نتیجهی زحمات دوستان زیادیست که بدون کوچکترین انتظاری کنارم بودند، مثل "امیر مهران" با گذاشتن وقت زیاد برای درآوردن جلوهها، "محمد اکبری" با خلاقیت همیشگیش در طراحی صحنه، "مشتبا اسماعیل زاده" با اون حوصلهی زیادش برای گذاشتن صداها،"رحمان حاصلی" با اون انرژی های مثبتش به عنوان دستیار، و "بابک میرزاخانی" (میرزا) که باز هم برای کار جدیدم دل سوزوند و موسیقی نوشت.
فیلم هام همیشه بخاطر زحمت و احترام دوستان زیادی ساخته شدهاند که من به غیر از گفتن این حرفها یا دادن یک کادوی کوچیک و ناقابل، یا تلاش برای رسیدن به یک خروجی بهتر، به هیچ شکل دیگهای نتونستم از اونها تشکر کرده و دلشون رو به دست بیارم.
الان که این یادداشت رو می نویسم باور دارم که چیز زیادی از سینما و فیلم کوتاه نمی دونم، فقط می دونم که به هر حال این کار رو به عنوان حرفهی خودم انتخاب کردم و باید در این راه درستتر تمرین کرده و مطالعه و کنجکاوی بیشتری کنم و سعی کنم که بهتر و دقیقتر جذب کنم. کاش حداقل «آهنربا» یا یک «اسفنج» بودم، در این صورت مطمئن بودم که حتما فلزات و مایعات رو به سمت و درون خودم جذب می کنم.
الان باید خوب حواسم رو جمع کنم. اولین چیزی که به ذهنم می رسه اینه که چیز زیادی از سینما نمی دونم، ولی من به هر حال کارگردانی رو به عنوان شغل خودم انتخاب کردم و باید به این خاطر خوب به اطرافم دقت کنم و همهی چیزهای لازم رو به درون خودم جذب کنم.
بعد از ساخت فیلم "منها" تصمیم گرفتم "O2" رو بسازم که تولید سنگینی داشت و بخاطر نداشتن توان ذهنی و مالی، در پیش تولید متوقف شد. بعد از یک وقفهی لازم تصمیم گرفتم سراغ ماجرایی ساده برم که در عین حال با دنیای من سازگار باشه.
با این باور که خلاقیت زادهی محدودیته، از همون آغاز برای کار جدیدم محدودیت هایی رو مشخص کردم: مدت زمانش بیشتر از 10 دقیقه نباشه، قصه در یک لوکیشن واحد اتفاق بیفته، تک بازیگر باشه، اصلا دیالوگ نداشته باشه، فضاش انتزاعی و سرشار از فانتزی و تخیل باشه، از جلوه های تصویری زیادی استفاده بشه، پایانش یک بنگ و ضربهی خوبی وارد کنه و در نهایت به عوامل و بودجهی زیادی هم احتیاج نداشته باشه.
از استاد و معلم خوبم آقای "سعید عقیقی" برای کار جدیدم کمک خواستم و ایشون با مهربونی ایدهای رو مطرح کردند که در حقیقت "Delete" با مشاوره و همیاری ایشون شکل گرفت و نوشته شد. ماجرای فیلم در مورد جوانیست که دیلیت کردن زندگیش رو تجربه می کنه.
از نتیجهی کارخوشحالم. از بقیهی فیلمهام بیشتر دوستش دارم چرا که احساس می کنم به زبان فیلم کوتاه شباهت بیشتری داره. این فیلم هم مثل کارهای دیگه نتیجهی زحمات دوستان زیادیست که بدون کوچکترین انتظاری کنارم بودند، مثل "امیر مهران" با گذاشتن وقت زیاد برای درآوردن جلوهها، "محمد اکبری" با خلاقیت همیشگیش در طراحی صحنه، "مشتبا اسماعیل زاده" با اون حوصلهی زیادش برای گذاشتن صداها،"رحمان حاصلی" با اون انرژی های مثبتش به عنوان دستیار، و "بابک میرزاخانی" (میرزا) که باز هم برای کار جدیدم دل سوزوند و موسیقی نوشت.
فیلم هام همیشه بخاطر زحمت و احترام دوستان زیادی ساخته شدهاند که من به غیر از گفتن این حرفها یا دادن یک کادوی کوچیک و ناقابل، یا تلاش برای رسیدن به یک خروجی بهتر، به هیچ شکل دیگهای نتونستم از اونها تشکر کرده و دلشون رو به دست بیارم.
الان که این یادداشت رو می نویسم باور دارم که چیز زیادی از سینما و فیلم کوتاه نمی دونم، فقط می دونم که به هر حال این کار رو به عنوان حرفهی خودم انتخاب کردم و باید در این راه درستتر تمرین کرده و مطالعه و کنجکاوی بیشتری کنم و سعی کنم که بهتر و دقیقتر جذب کنم. کاش حداقل «آهنربا» یا یک «اسفنج» بودم، در این صورت مطمئن بودم که حتما فلزات و مایعات رو به سمت و درون خودم جذب می کنم.
یادداشتی برای "28مین جشنوارهی بینالمللی فیلم کوتاه تهران"
فیلم "Delete" / کاظم ملایی/ 13 مهرماه 1390
.فیلم "Delete" / کاظم ملایی/ 13 مهرماه 1390
.
.
.
قدم زدن با ایدهها (يادداشتي بر "ديليت" / هادي عليپناه )
آفریدن خردهجهانهایی شخصی، تعیین مرزهایی برای آن تا از زندگی واقعی جدایش کنند و بعد، وارد کردن مضامین مورد علاقه و دلمشغولیها به درون این مرزها، همانگونه که به نبوغ نیاز دارد، جنونی غریب را نیز طلب میکند. حال اینکه مرزهای ناپیدای میان جنون و نبوغ را چگونه باید شناخت و چگونه اثر خلق شده از این عناصر را به پدیدهای معقول بدل باید کرد، سختترین و حساسترین مرحلهی کار یک فیلمساز است. در این بین، فیلمسازی که هر چه بیشتر تلاش میکند از فضای واقعی فاصله بگیرد و به فضاهای انتزاعی و فانتزی گرایش یابد، کاری بس دشوارتر پیش رو دارد؛ چرا که هماهنگ ساختن عناصر داستانی و تصویری با مضامین و در نهایت باور پذیر کردن محصول نهایی چندان کار سادهای نیست.
از طرفی، نوع برخورد و ارتباط برقرار کردن با ایدهای که جنون و جاهطلبیهای اینچنینی را در خود دارد نیز رویکردی متفاوت طلب میکند. محدود کردن ایده در انواع ساختارها و محدودیتهای احتمالی که اغلب کم هم نیستند، همهچیز را به نتیجهای مایوسکننده ختم میکند. همانطور که رها کردن ایده، تا در هر احتمالی که پیش میآید شکل بگیرد نیز عموماً نتیجهای بد فرم به بار میآورد.
اما کلید موفقیت در شناخت دقیق محدودیتها، ساختارها و در عین حال هدایت کردن ایده در مسیری که وضعیت موجود اجازهی رشدی معقول را به آن بدهد، همواره روشیست که به نتایج رضایتبخشی ختم شده و میشود. کم نیستند ایدههایی که در روایت، فضاسازی و اجرا نیاز به بسترهای فنی و تئوریک سنگین دارند. اما این عملکرد فیلمساز در شناخت دقیقش از ایده، وضعیتی که ایده باید درون ساختارهای آن بروز کند، محصول نهایی را به اثری ارزشمند بدل میسازد.
کاظم ملایی با سه فیلمکوتاهِ "لطفاً از خط قرمز فاصله بگیرید"، "منها" و فیلم جدیدش "دیلیت"، ثابت کرده است که در کنترل ایدههایش و در درک مرزهای بین جنون و نبوغ خود با کنترل کامل و مدیریت دقیق عمل میکند. فیلمهایی که او میسازد در زمینهی فضاسازیهای سنگین و تعریف شخصیتهایی که پیچیدگیها فرمیک زیادی دارند به تافتههایی جدابافته و عمدتاً موفق در عرصهی فیلمکوتاه کشور تبدیل شدهاند. گرچه "دیلیت" به نوعی بازگشتیست به محدودشدگی "لطفاً از خط قرمز فاصله بگیرید" ـ از منظر محیطی و محدود شدن داستان در فضایی کوچک ـ ولی از جهتی بازیگوشانهتر و جاهطلبانهتر از "منها" است که به دلیل بزرگی پروژهی تولیدش یکی از فیلمهایکوتاه مهم تولید شده در چند سال اخیر است. اما از طرفی "دیلیت" ایدهی مضمونی سنگینتری از منها دارد ولی برعکس منها موفق میشود بستر داستانیاش را محدود به یک اتاق کند و باقی فضاهای مورد نیازش را با محول کردن تصاویر به تخیلات کاراکتر ایجاد کند. داستانی که تنها با استفاده از چند عکس و تصویری ساده از ساختمانها و نقشهها پیش میرود. با این ترفند فیلمساز عملاً موفق میشود هزینههای تولید ایدهای با این حجم را به شدت کاهش دهد و این یعنی عملکردی بسیار موفق در مقابل یکی از مشکلات اساسی تولید فیلم کوتاه، آن هم فیلم کوتاهی که اسم خود ملایی را به عنوان تهیهکنندهاش در عنوانبندی آورده است.
علاوه بر این تفاوتها که حضورشان به شدت امیدوار کننده است: از این نظر که روندی رو به جلو در عملکرد کارگردان/فیلم ساز را نشان میدهد، "دیلیت" عناصر اصلی دو فیلم قبل را در خودش دارد. عناصری که دارند در جهت تبدیل شدن به مولفههای فیلمسازی ملایی حرکت میکنند. هر چند گفتن چنین حرفی شاید کمی عجولانه به نظر برسد ولی با اعتقاد بر این وضعیت که فیلمسازان نسل جدید سینمای ایران و فیلمهایی که خواهند ساخت، بسیار متفاوت از آنچه امروز با آن مواجه هستیم خواهد بود چندان دور از ذهن نیست.
اولین و یکی از بارزترین این مشخصهها، حذف شدن دیالوگ و گفتوگو بین شخصیتهاست. اگر چه "لطفاً از خط قرمز فاصله بگیرید" برای شخصیتپردازی نیاز شدیدی به مونولوگ کاراکترش داشت، با این حال این مونولوگها صرفاً به توصیف وضعیت جسمی و روانی کاراکتر تقلیل پیدا میکرد. هر چند این تنهایی شخصیت روشی دمدستی برای حذف دیالوگ به شمار میرود ولی با این حال فیلم با ترسیم کاراکتری که جذابیتهای منحصر به فردی را در خود دارد، به خوبی موفق میشود جای خالی کاراکترهای بیشتر را در داستان خود پر کند.
"منها" با حفظ عنصر جذابیت در کاراکتر اصلی خود، این بار کاراکترهای دیگری را وارد بستر داستانی خود میکند. هر چند کاراکترها برای تبدیل شدن به شخصیتهای کامل کموکسرهای زیادی دارند، ولی داستان و مدت زمان فیلم به خوبی این نقص را از بین میبرد و تقریباً نیازی برای پرداخت بیشتر باقی نمیماند. هر چند گنگی شخصیت اصلی در ابراز تواناییهای منحصر به فردش کمی دیر جا میافتد اما فیلم به خوبی با استفاده از فضاسازی دقیق و یاری گرفتن از توانایی کاراکتر اصلیاش خود را از وجود هرگونه دیالوگی بینیاز میکند.
دست یافتن به این ویژگیست که در درجهی اول "منها" را به اثری مهم بدل میکند و در درجهی دوم حجم سنگین تولید در زمینهی طراحی صحنه است که به نظر نگارنده استاندارد جدیدی را وارد فیلم کوتاه ایران میکند. با این حال منها با توجه به هزینههای تولیدش هنوز ایدهای دستوپاگیر دارد. "دیلیت"، این آخرین ساختهی ملایی با بهرهگیری از تمامی موارد مثبت دو فیلم قبلی، این بار با تکیه بر توانایی محبوب ملایی، یعنی قدرتهای متافیزیکی و ذهنی خارقالعاده،موفق میشود مشکل اساسی منها را نیز پشت سر بگذارد. این بار دیالوگی حذف نشده است، بلکه دیگر نیازی به وجود کلماتی که روابط را شرح و توصیف کنند احساس نمیشود. نمونهای قابل تقدیر از فرمیست که ارتباطهای شکل گرفته در بستر داستان و همینطور ارتباطی که فیلم با مخاطب خود ایجاد میکند. هر چند پلان زنگ زدن تلفن باز به صورتی بازیگوشانه تاکید کارگردان را بر بدون دیالوگ بودن فیلمش پیش میکشد ولی جدای از این بازیگوشی باقی اتفاقها عملاً نیازی به دیالوگ ندارند.
این بار ملایی داستانی را تعریف میکند که از این نظر قدم بسیار مهمی را برداشته است. در ادامه نیز موتیف اصلی شخصیتپردازی، قدرت ذهنی کاراکتر است. هر چند رفتار کاراکتر دیلیت بیشتر به خیالپردازی پهلو میزند تا دارا بودن قدرتی خاص، با این حال باور شدن این توانایی در دل داستان به نوعی بر حضور توانایی دلالت میکند. این حضور را عمل بازگردانی اشیاء پاکشده و بازی کوچکی که کاراکتر انجام میدهد، ایجاد میکند که به صورتی اعجابانگیز موفق عمل میکند و در قالب استانداردهایی که داستان برای مرزهای دنیای خود تعریف کرده، بسیار باورپذیراست.
مشخصهی مشترک دیگر که اهمیت بسیاری نیز دارد و در هر سه فیلم به صورتی کاملاً بارز به چشم میآید، صحنهپردازی و فضاسازیست. فیلمهای ملایی به نوعی انباشتگی در وجود ابزارهای دِفرمه چه در شکل ظاهری و چه در کارکردها میرسند. از انواع خرتوپرتهای اتاق شخصیت فیلم در "لطفاً از خط قرمز فاصله بگیرید" تا به عصای دگرگونشده در "منها" و کارخانهی تولید تیغ اصلاح و در نهایت خرتوپرتهای فانتزی در "دیلیت" .
فیلمهای ملایی آنچنان در این خصوصیت خود پیش رفتهاند که مخاطب همیشگی فیلمها دیگر با دیدن بِشِر آزمایشگاهی که به جای لیوان استفاده میشود، تعجبی نخواهد کرد. این ویژگی به نوعی به عناصر انحصاری فیلمهای ملایی تبدیل شدهاند که تا به امروز حداقل در این حجم مانندی نداشته.
اما علاوه بر ویژگیهای مثبت فیلمها، ایراد همیشگی دوباره حاضر است. در نهایت پایانبندی باز هم آنطور که در دو فیلم قبلی رخ میدهد: کلیشهای و تکراریست. به نظر میرسد ملایی هنوز موفق نشده است توازنی را بین فضای ایجاد شده در داستان خود و یافتن نقطهی پایانی مناسب برقرار کند.
ملایی دروازههای جهانهای شخصی خود را میگشاید و مانند راهنمایی ماهر مخاطب خود را در این جهانهای غریب میگرداند. اما مراسم خوبی برای خداحافظی تدارک نمیبیند. انگار که مجبور میشود دروازهها را برخلاف میلش ببندد و ما را بیرون کند. باید نشست، منتظر ماند و پویایی و بلوغ فیلمسازی را به نظاره نشست که امیدوارکننده قدم برمیدارد. چنین دستآوردهایی در این سه فیلم آنقدر باارزش و آنقدر مستحکم هستند که بتوان امیدوار بود که ملایی بلاخره رضایت دهد که پایانی خوب برای مراسم خود تدارک ببیند و این هوس اغواگر را کنار بگذارد که جهانش را بیشتر و بیشتر پیش ببرد و بیشتر و بیشتر از علایقش انباشته کند. بلاخره هر جهانی مرزها، آغاز و پایان خود را تجربه خواهد کرد؛ هر چند که آدمهای ساکن درونش در ذهن پایان و ماندگار باقی بمانند.
آفریدن خردهجهانهایی شخصی، تعیین مرزهایی برای آن تا از زندگی واقعی جدایش کنند و بعد، وارد کردن مضامین مورد علاقه و دلمشغولیها به درون این مرزها، همانگونه که به نبوغ نیاز دارد، جنونی غریب را نیز طلب میکند. حال اینکه مرزهای ناپیدای میان جنون و نبوغ را چگونه باید شناخت و چگونه اثر خلق شده از این عناصر را به پدیدهای معقول بدل باید کرد، سختترین و حساسترین مرحلهی کار یک فیلمساز است. در این بین، فیلمسازی که هر چه بیشتر تلاش میکند از فضای واقعی فاصله بگیرد و به فضاهای انتزاعی و فانتزی گرایش یابد، کاری بس دشوارتر پیش رو دارد؛ چرا که هماهنگ ساختن عناصر داستانی و تصویری با مضامین و در نهایت باور پذیر کردن محصول نهایی چندان کار سادهای نیست.
از طرفی، نوع برخورد و ارتباط برقرار کردن با ایدهای که جنون و جاهطلبیهای اینچنینی را در خود دارد نیز رویکردی متفاوت طلب میکند. محدود کردن ایده در انواع ساختارها و محدودیتهای احتمالی که اغلب کم هم نیستند، همهچیز را به نتیجهای مایوسکننده ختم میکند. همانطور که رها کردن ایده، تا در هر احتمالی که پیش میآید شکل بگیرد نیز عموماً نتیجهای بد فرم به بار میآورد.
اما کلید موفقیت در شناخت دقیق محدودیتها، ساختارها و در عین حال هدایت کردن ایده در مسیری که وضعیت موجود اجازهی رشدی معقول را به آن بدهد، همواره روشیست که به نتایج رضایتبخشی ختم شده و میشود. کم نیستند ایدههایی که در روایت، فضاسازی و اجرا نیاز به بسترهای فنی و تئوریک سنگین دارند. اما این عملکرد فیلمساز در شناخت دقیقش از ایده، وضعیتی که ایده باید درون ساختارهای آن بروز کند، محصول نهایی را به اثری ارزشمند بدل میسازد.
کاظم ملایی با سه فیلمکوتاهِ "لطفاً از خط قرمز فاصله بگیرید"، "منها" و فیلم جدیدش "دیلیت"، ثابت کرده است که در کنترل ایدههایش و در درک مرزهای بین جنون و نبوغ خود با کنترل کامل و مدیریت دقیق عمل میکند. فیلمهایی که او میسازد در زمینهی فضاسازیهای سنگین و تعریف شخصیتهایی که پیچیدگیها فرمیک زیادی دارند به تافتههایی جدابافته و عمدتاً موفق در عرصهی فیلمکوتاه کشور تبدیل شدهاند. گرچه "دیلیت" به نوعی بازگشتیست به محدودشدگی "لطفاً از خط قرمز فاصله بگیرید" ـ از منظر محیطی و محدود شدن داستان در فضایی کوچک ـ ولی از جهتی بازیگوشانهتر و جاهطلبانهتر از "منها" است که به دلیل بزرگی پروژهی تولیدش یکی از فیلمهایکوتاه مهم تولید شده در چند سال اخیر است. اما از طرفی "دیلیت" ایدهی مضمونی سنگینتری از منها دارد ولی برعکس منها موفق میشود بستر داستانیاش را محدود به یک اتاق کند و باقی فضاهای مورد نیازش را با محول کردن تصاویر به تخیلات کاراکتر ایجاد کند. داستانی که تنها با استفاده از چند عکس و تصویری ساده از ساختمانها و نقشهها پیش میرود. با این ترفند فیلمساز عملاً موفق میشود هزینههای تولید ایدهای با این حجم را به شدت کاهش دهد و این یعنی عملکردی بسیار موفق در مقابل یکی از مشکلات اساسی تولید فیلم کوتاه، آن هم فیلم کوتاهی که اسم خود ملایی را به عنوان تهیهکنندهاش در عنوانبندی آورده است.
علاوه بر این تفاوتها که حضورشان به شدت امیدوار کننده است: از این نظر که روندی رو به جلو در عملکرد کارگردان/فیلم ساز را نشان میدهد، "دیلیت" عناصر اصلی دو فیلم قبل را در خودش دارد. عناصری که دارند در جهت تبدیل شدن به مولفههای فیلمسازی ملایی حرکت میکنند. هر چند گفتن چنین حرفی شاید کمی عجولانه به نظر برسد ولی با اعتقاد بر این وضعیت که فیلمسازان نسل جدید سینمای ایران و فیلمهایی که خواهند ساخت، بسیار متفاوت از آنچه امروز با آن مواجه هستیم خواهد بود چندان دور از ذهن نیست.
اولین و یکی از بارزترین این مشخصهها، حذف شدن دیالوگ و گفتوگو بین شخصیتهاست. اگر چه "لطفاً از خط قرمز فاصله بگیرید" برای شخصیتپردازی نیاز شدیدی به مونولوگ کاراکترش داشت، با این حال این مونولوگها صرفاً به توصیف وضعیت جسمی و روانی کاراکتر تقلیل پیدا میکرد. هر چند این تنهایی شخصیت روشی دمدستی برای حذف دیالوگ به شمار میرود ولی با این حال فیلم با ترسیم کاراکتری که جذابیتهای منحصر به فردی را در خود دارد، به خوبی موفق میشود جای خالی کاراکترهای بیشتر را در داستان خود پر کند.
"منها" با حفظ عنصر جذابیت در کاراکتر اصلی خود، این بار کاراکترهای دیگری را وارد بستر داستانی خود میکند. هر چند کاراکترها برای تبدیل شدن به شخصیتهای کامل کموکسرهای زیادی دارند، ولی داستان و مدت زمان فیلم به خوبی این نقص را از بین میبرد و تقریباً نیازی برای پرداخت بیشتر باقی نمیماند. هر چند گنگی شخصیت اصلی در ابراز تواناییهای منحصر به فردش کمی دیر جا میافتد اما فیلم به خوبی با استفاده از فضاسازی دقیق و یاری گرفتن از توانایی کاراکتر اصلیاش خود را از وجود هرگونه دیالوگی بینیاز میکند.
دست یافتن به این ویژگیست که در درجهی اول "منها" را به اثری مهم بدل میکند و در درجهی دوم حجم سنگین تولید در زمینهی طراحی صحنه است که به نظر نگارنده استاندارد جدیدی را وارد فیلم کوتاه ایران میکند. با این حال منها با توجه به هزینههای تولیدش هنوز ایدهای دستوپاگیر دارد. "دیلیت"، این آخرین ساختهی ملایی با بهرهگیری از تمامی موارد مثبت دو فیلم قبلی، این بار با تکیه بر توانایی محبوب ملایی، یعنی قدرتهای متافیزیکی و ذهنی خارقالعاده،موفق میشود مشکل اساسی منها را نیز پشت سر بگذارد. این بار دیالوگی حذف نشده است، بلکه دیگر نیازی به وجود کلماتی که روابط را شرح و توصیف کنند احساس نمیشود. نمونهای قابل تقدیر از فرمیست که ارتباطهای شکل گرفته در بستر داستان و همینطور ارتباطی که فیلم با مخاطب خود ایجاد میکند. هر چند پلان زنگ زدن تلفن باز به صورتی بازیگوشانه تاکید کارگردان را بر بدون دیالوگ بودن فیلمش پیش میکشد ولی جدای از این بازیگوشی باقی اتفاقها عملاً نیازی به دیالوگ ندارند.
این بار ملایی داستانی را تعریف میکند که از این نظر قدم بسیار مهمی را برداشته است. در ادامه نیز موتیف اصلی شخصیتپردازی، قدرت ذهنی کاراکتر است. هر چند رفتار کاراکتر دیلیت بیشتر به خیالپردازی پهلو میزند تا دارا بودن قدرتی خاص، با این حال باور شدن این توانایی در دل داستان به نوعی بر حضور توانایی دلالت میکند. این حضور را عمل بازگردانی اشیاء پاکشده و بازی کوچکی که کاراکتر انجام میدهد، ایجاد میکند که به صورتی اعجابانگیز موفق عمل میکند و در قالب استانداردهایی که داستان برای مرزهای دنیای خود تعریف کرده، بسیار باورپذیراست.
مشخصهی مشترک دیگر که اهمیت بسیاری نیز دارد و در هر سه فیلم به صورتی کاملاً بارز به چشم میآید، صحنهپردازی و فضاسازیست. فیلمهای ملایی به نوعی انباشتگی در وجود ابزارهای دِفرمه چه در شکل ظاهری و چه در کارکردها میرسند. از انواع خرتوپرتهای اتاق شخصیت فیلم در "لطفاً از خط قرمز فاصله بگیرید" تا به عصای دگرگونشده در "منها" و کارخانهی تولید تیغ اصلاح و در نهایت خرتوپرتهای فانتزی در "دیلیت" .
فیلمهای ملایی آنچنان در این خصوصیت خود پیش رفتهاند که مخاطب همیشگی فیلمها دیگر با دیدن بِشِر آزمایشگاهی که به جای لیوان استفاده میشود، تعجبی نخواهد کرد. این ویژگی به نوعی به عناصر انحصاری فیلمهای ملایی تبدیل شدهاند که تا به امروز حداقل در این حجم مانندی نداشته.
اما علاوه بر ویژگیهای مثبت فیلمها، ایراد همیشگی دوباره حاضر است. در نهایت پایانبندی باز هم آنطور که در دو فیلم قبلی رخ میدهد: کلیشهای و تکراریست. به نظر میرسد ملایی هنوز موفق نشده است توازنی را بین فضای ایجاد شده در داستان خود و یافتن نقطهی پایانی مناسب برقرار کند.
ملایی دروازههای جهانهای شخصی خود را میگشاید و مانند راهنمایی ماهر مخاطب خود را در این جهانهای غریب میگرداند. اما مراسم خوبی برای خداحافظی تدارک نمیبیند. انگار که مجبور میشود دروازهها را برخلاف میلش ببندد و ما را بیرون کند. باید نشست، منتظر ماند و پویایی و بلوغ فیلمسازی را به نظاره نشست که امیدوارکننده قدم برمیدارد. چنین دستآوردهایی در این سه فیلم آنقدر باارزش و آنقدر مستحکم هستند که بتوان امیدوار بود که ملایی بلاخره رضایت دهد که پایانی خوب برای مراسم خود تدارک ببیند و این هوس اغواگر را کنار بگذارد که جهانش را بیشتر و بیشتر پیش ببرد و بیشتر و بیشتر از علایقش انباشته کند. بلاخره هر جهانی مرزها، آغاز و پایان خود را تجربه خواهد کرد؛ هر چند که آدمهای ساکن درونش در ذهن پایان و ماندگار باقی بمانند.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
(برای دیدن عکس های پشت صحنه اینجا را کلیک کنید)
آخرين بهروزرساني: 22/7/1393