تاريخ: 4/9/1403 - ساعت: 03:30


فيلم‌شناسي

• منها

شناسنامه ی فیلم :


نوار اصلی : HDV
زبان فیلم : ( بدون دیالوگ )
زیرنویس : ( ندارد )
رنگی
مدت فیلم : 23 دقیقه
زمان ساخت : تابستان 1388


خلاصه ی فیلم :

در یک شرکت تیغ سازی یک مستخدم جوان و ساده مشغول به کار است که توانایی‌هایی ویژه‌ای دارد. تله پاتی می داند و می تواند فکر تمام افراد و اشیاء را بخواند. او تلاش می کند با استفاده از توانایی‌های خود جلوی مرگ منشی مورد علاقه‌اش را بگیرد.


.

عوامل سازنده :

نویسنده : کاظم ملایی (خواندن متن کامل فیلمنامه)
مشاوران فیلمنامه : وحید واحد – جلال تهرانی
بازیگران : کامران محسنی – محمد اکبری – هدی سیاه تیری – حسن اسلامی مقدم – امیر منجی – مجتبی علیزاده - محسن کیان – مسلم مسکنی – مهدی عباسی – علی اسلامی مقدم - حسن شمس آبادی – فرزاد احمد پور – مهدی سنائی – حمید زارعیان – حسین فدایی و لکسی
طراح صحنه و لباس : محمد اکبری
گروه صحنه : محسن کیان – مسلم مسکنی – مجتبی علیزاده – مهدی عباسی – ناصر رضایی – فائزه عمادی
تصویربردار و تدوین گر : کاظم ملایی
صدابردار : ابوالفضل طبسی
صداگذار : کاظم ملایی - مجتبا اسماعیل زاده
موسیقی : بابک میرزاخانی
دستیاران کارگردان: علی محمدی – ایمان عطایی
گروه تصویر : خلیل خسروانی – ایمان عطایی – علی اسلامی مقدم
عکاس : علی محمدی (برای دیدن عکس های پشت صحنه اینجا را کلیک کنید)
عنوان بندی و جلوه های تصویری : امیر مهران
طراح لوگو و پوستر : ایما جمالی
تصویربردار پشت صحنه : مصطفی تیموریان
منشی صحنه : هدی سیاه تیری
مدیر تولید : علی علوی
حمل و نقل : محمود وطن دوست – ابراهیم حاجی صوفی – شرکت شیرین نگار باستان
دستیار تهیه : حسن شمس آبادی
مجری طرح : شرکت نقش دای
 

با تشکر از : سید نوراله رضوی - دکتر عباس محمدیان - محمد همایی - مجتبی امینی - مهدی رحمانی - حسین ضیائی - سید هادی زرقانی - زهرا شیرازی - علیرضا رادمان - حسین اسماعیل زاده - طیبه مهرآبادی - مهدی قزی - حسین داورپناه - علی اکبری - حمید دارینی - علی عظیم زاده تهرانی - مرتضی رحیمی نژاد - مجید عابدی نژاد - محمد استاجی - محمود محرومی - غلامرضا ملایی - نسیم ملایی - مجید اسلامی مقدم - مهدی واحدی - ضیاء نوری - میترا گودآسیایی - رضا شجاع مقدم - محمد رضا درویش - هادی درقدمی - جواد رازقندی - زهرا شمس آبادی - جعفر آزمون - حسن افچنگی - قاسم سهیلی - هوشنگ گرامیان - طاهره فوزی - فتانه فدایی - اکرم بیدی - زهرا عالمی - وحید صداقت - امیر کاظمی - هتل کاملیای سبزوار - نمایندگی گلدیران - نمایندگی سکوریت دلبری - شرکت تولیدی صبا کارتن سبزوار - کانون هنرمندان سبزوار - لابراتوار دیدگان سبزوار - رستوران عادل سبزوار - خدمات رنگ کوره ای اطلس - صوتی و تصویری هاتف - مبلمان افغانی - فرماندهی نیروی انتظامی سبزوار – معاونت استانداری و فرمانداری شهرستان سبزوار - اداره ی پست شهرستان سبزوار

و تشکر ویژه از : موسسه ی آبادانی دیار سربداران - دانشگاه تربیت معلم سبزوار - اداره ی فرهنگ و ارشاد اسلامی سبزوار - انجمن سینمای جوانان سبزوار

تهیه کننده و کارگردان : کاظم ملایی

.

جوایز و جشنواره ها :

1- نمایش فیلم «منها» در بخش مسابقه ی "هفتمین جشنواره ی بین المللی فیلمهای تجربی سیدنی" (فلکسیف - بخش ایسفا) – استرالیا / شهریور 1388

2- نامزد جایزه ی بهترین تدوین و تصویربرداری، دریافت دیپلم افتخار بهترین تصویربرداری، تندیس بهترین فیلم کوتاه تجربی در بخش مسابقه ی ملی و بین المللی "بيست و ششمين جشنواره ی بين‌المللي فيلم كوتاه تهران" / آبان 1388

3- دیپلم افتخار بهترین صدا و جایزه ی ویژه ی هیات داوران از "نشریه ی تخصصی فیلم کوتاه " / تقدیر انجمن نویسندگان و منتقدان سینمایی/ در بخش جنبی "بیست و ششمین جشنواره ی بین المللی فیلم کوتاه تهران" / آبان 1388

4- نمایش فیلم «منها» در "جشنواره ی بین المللی فیلم های کوتاه کاسکو" - پرو / آبان 1388

5- نمایش فیلم «منها» در "چهل و هشتمین جشنواره ی بین المللی فیلم کوتاه جزیره ی مالت" (شب طلایی) - جزیره ی مالت / آذر 1388

6- نمایش فیلم "منها" به همراه جلسه ی نقد و بررسی در "دانشگاه شهید باهنر کرمان" (تقدیر از کارگردان) - آذر 1388

7- نمایش فیلم «منها» در بخش مسابقه ی "هشتمین جشنواره ی بین المللی فیلم کراچی" (کارافیلم) - پاکستان / زمستان 1388

8- نمایش فیلم « منها » در" هفتمین جشنواره تصویر سال " ( جشنواره فیلم تصویر هنرمند ) – تهران – اسفند 1388

9- لوح تقدیر برای فیلم « منها » جهت حضور در" سومین همایش فیلم کوتاه "–  بابلسر – اسفند 1388

10- «منها» برنده ی جایزه ی اول بهترین تصویربرداری (کاظم ملایی) و جایزه ی اول بهترین تدوین (وحید واحد - کاظم ملایی) در بخش مسابقه ی فیلم های تجربی " اولین جشنواره ی فیلم کوتاه همقدم" پاریس - فرانسه / بهار 1389

11- نمایش فیلم «منها» در بخش مسابقه ی "دوازدهمین جشنواره ی بین المللی فیلم پانورامای یونان" - پاتراس سیتی / شهریور 1389

12- نمایش فیلم «منها» در بخش مسابقه ی جشنواره ی  " فیلم هایی که دیده ام " - ایتالیا - میلان / مهر 1389

13- نمایش فیلم «منها» در دومین هفته ی فیلم کوتاه ایران در "موسسه ی چندفرهنگی کالچا" – فریمنتل - استرالیای غربی / خرداد 1389

14- نمایش فیلم «منها» در "صد و شصتمين برنامه از سري برنامه‌هاي نقد فيلم كوتاه"، با عنوان نشست ويژه ی «سيماي جوان، سينماي جوان» - فرهنگسرای ارسباران - تهران / مرداد ماه 1389

15- «منها» نامزد جوایز بخش های بهترین کارگردانی تجربی ، تدوین و صدا و برنده ی تندیس بهترین کارگردانی تجربی از " چهاردهمین جشن خانه سینما (سومین جشن مستقل فیلم کوتاه ایران) " - تهران / شهریور 1389

16- نمایش فیلم «منها» در بخش مسابقه ی   " سومین جشنواره ی فیلم های ایرانی سانفرانسیسکو " - امریکا / شهریور 1389

17- تقدیر از فیلم « منها » در بخش تجربی "ششمین جشنواره سراسری فیلم وارش" - بابل / آبان ماه 1389 

18- نمایش فیلم "منها" در بخش مسابقه ی «نخستین جشنواره ی فیلم های ایرانی لندن» - انگلستان / آذرماه 1389

19- بخش مسابقه ی کوتاه داستانی "نخستین جشنواره تصویر استاندارد" - تهران / آذرماه 1389

20- بخش مسابقه ی فیلم های کوتاه "چهارمین جشنواره ی بین المللی فیلم شهر" - تهران / اردی بهشت 1390

21- کسب جایزه‌ی بهترین فیلم تجربی در بخش مسابقه‌ی "نخستین جشنواره فیلم کوتاه سوره" - تهران / آبان ماه 1390

22- نمایش فیلم "منها" در بخش مسابقه‌ی "دومین جشنواره‌ی ملی فیلم کوتاه حسنات" - اصفهان / اسفند ماه 1390

23- نمایش "منها" در برنامه ی "مروری بر آثار کاظم ملایی" در دانشگاه سوره تهران (سومین اکران فیلم کوتاه) - تهران / فروردین 1392

24-  "منها" برنده ی بهترین فیلم  "هشتمین جشنواره‌ی فیلم و عکس اردی بهشت" - بندرعباس / مرداد 1392

25- بخش مسابقه‌ی "نخستین جشنواره ی فیلم ایران آمریکا" / سیاتل - آمریکا / 1393

26- نمایش فیلم "منها" در "نوزدهمین گردهمایی انجمن تخصصی سینماگران ایرانی امریکا" / کالیفرنیا - آمریکا / اردیبهشت 1393

27- نمایش فیلم "منها" در "شب های فیلم ایرانیان" / مونیخ - آلمان / آبان 1393

فیلم کوتاه «منها»

.

نقد فیلم "منها" - سید محسن نبوی

.
فیلم کوتاه (( منها ))  ساخته " کاظم ملایی" را می توان از زوایای مختلفی مورد بحث و بررسی قرار داد. قصه ، قصه ی قدیمی و همیشگی عشق وعلاقه است . جوانی که در یک شرکت تیغ سازی به عنوان مستخدم مشغول بکار است به منشی رئیس علاقه مند شده است و از قضا او که قدرت حدس و گمان حوادث آینده را هم دارد باعث می شود که در جریان اخراج مسئول یکی از بخشهای شرکت و کینه ی انتقام مسئول عزل شده از رئیس شرکت ماجرا شکل و سیاقی خاص به خود بگیرد.

اما آنچه این قصه را به نوعی از بقیه ی فیلمهایی با این تم روایتی ، متمایز می کند دنیایی است که فیلمنامه نویس برای شخصیتهای خود بر می گزیند و پردازشی که برای این شخصیتها در این دنیا انجام داده است.

کارکردهای بجای لیوانها ، سگ رئیس شرکت و سایر موارد موجود در فیلم به همراه ظاهر ماشینی و غریب فیلم و شخصیتهایی که باطن و روابطی آشنا مانند تمام ما انسانها دارند ؛ نشان از توجه فیلمساز که از قضا فیلمنامه نویس ، تصویربردار و تدوینگر فیلم هم هست ؛ به ابزارهای لازمش برای روایت قصه دارد.

کل قصه در فضایی انتزاعی و بکر پیش می رود. فضایی که به واقع هیچ پارامتر و نشانه ای از محل یا مکان خاص جغرافیایی نمی دهد و مخاطب را در نوعی بی مکانی به دیدن خود دعوت می کند که سبب می شود تا بیننده مابه ازای بیرونی خاصی برای آن در نظر نگیرد و برداشتها و قضاوتهای خود را در ارتباط با فیلم به صورت مستقلی لحاظ نماید.

در واقع انتخاب هوشمندانه ی فرم و قالب ساخت ، متناسب با فیلمنامه ، فیلمی تا حدود زیادی یکدست و با حداقل زوائد و بیشترین امتیازات ارائه داده است. اگر بخواهیم به برجسته ترین امتیاز این فیلم اشاره ای کنیم .

بدون شک تلاش کارگردان در فضاسازی از جمله ی نقاط قوت قابل توجه فیلم (( منها ))  محسوب خواهد شد. مقوله ای که متاسفانه عدم توجه به آن جزو نقاط ضعف و منفی بسیاری از تولیدات فیلمهای کوتاه در کشورمان به حساب می آید. در راستای این فضاسازی ، بستری که فضای فیلم با کمک طراحی های لباس ، صحنه و حتی طراحی های حرکتی دوربین ایجاد می کند به گونه ای است که کاملا در خدمت کلیت ماجرا و شخصیتها قرار می گیرد.

اما آنچه که در فیلم کوتاه (( منها ))  بیش از پیش بحث برانگیز است استفاده ی متفاوت وغیر مرسوم فیلمساز از تراولینگ در دو منظور طراحی صحنه و تصویربرداری فیلم است . حضور ریلهای گروه تصویربرداری در کادرها و تصویرهای گرفته شده ، در برخورد ابتدایی ، سئوالات ومکثهای خاصی را در ذهن و حتی چهره ی تماشاگران ایجاد می کند.
ولی پس از گذشت چند دقیقه از زمان نمایش فیلم ، دیگر آن احساس و مقاومت اولیه نسبت به این حرکت خلاقانه حس نمی شود و بیننده حضور ریلها را هضم می کند و با آن کنار می آید. چراکه تعمدی که در به کارگیری تراولینگ در طراحی صحنه به همراه طراحی حرکتهای دوربین وجود داشته در راستا و خدمت هدف روایی فیلم قرار می گیرد.

به جرات باید گفت جسارت و پافشاری فیلمساز در استفاده از این موضوع  قابل تحسین است و شاید قبول مسئولیت تصویربرداری فیلم از طرف خود کارگردان ، گواهی بر این باشد که کمتر تصویربرداری این ریسک را قبول می کند که بخواهد بر اساس قواعدی خارج از عرف این حیطه عمل کند و این دقیقا همان نکته ایست که فیلم را از طبقه بندی صرفا داستانی جدا می کند و به آن وجه ای تجربی به معنای صحیح می بخشد.

در واقع پایه و اساس فیلمنامه و فیلم ، پایه ای داستانی است تا قصه ای را روایت کند. اما خصلت فرمیک و تکنیکی استفاده شده در ساخت ، از آن فیلمی داستانی – تجربی می سازد و این همان دلیلی است که باعث قرار گرفتن فیلم در بخش تجربی جشنواره ها شده است.

در مجموع فیلم کوتاه (( منها )) فیلمی است خوش ساخت که در مقایسه با تولیدات رایج در سینمای کوتاه کشورمان جایگاه خوبی پیدا می کند. هر چند که اعتقاد سازنده اش بر ساخت آن مطمئنا هزینه های قابل توجهی را در فرایند تولید در بر داشته است و در جای خود قابل تحسین است ؛ چرا که فیلمهایی هم هستند که با هزینه های تولیدی چه بسا بیشتر از (( منها ))  ساخته شده اند که هیچ نکته ی برجسته و مورد توجهی ندارند !

سید محسن نبوی- بهمن ماه 1388
شماره 13 نشریه تخصصی فیلم کوتاه
mohsen.nabavi@gmail.com




.
اسمش را "منها" می گذارم ...

فیلمنامه ام را می نویسم ... اسمش را "منها" می گذارم ... این بار پیشنهادی ست که خود فیلمنامه می دهد ... از آن استقبال می کنم ... نامش همسوی داستان است ... کوتاه است و چشمگیر... با چند نفر گپش را می زنم تا زودتر از عکس العمل ها باخبر شوم ... سرم را تکان داده و خوب گوش می دهم ... عینکم را درست می کنم ... همزمان که با تلفن صحبت می کنم ، ناخودآگاهم نکاتی را بر صفحه ای از سررسیدم می نویسد ...

می خواهم اصلاحش کنم ... این بار با خودم شروع به حرف زدن می کنم ... ادای  یک خالق را درآورده  و سعی می کنم زندگی فیلمم را بهتر خلق کنم ...  سرم را جلوی آئینه ی دستشویی تکان داده و آن را تائید می کنم ... بهتر شده است ، می خواهم بسازمش ...

پول جور می کنم ... سرم را جلوی عواملم کج می کنم ... همراهم می شوند ...

برای اینکه حساب و کتاب از دستم در نرود ، تمام احساسات و تمرین های خلوتم را ، خط کشی شده و تقریبا مرتب، بر روی برگه های دکوپاژم می نویسم ، تا تمام عملیات ضروری در هنگام خود اتفاق بیفتد ... جاهایی را خالی گداشته و سرصحنه پرشان می کنم ... نمی خواهم شبیه ریاضی شود و تنها در حد برگه های دکوپاژ باقی بماند .

می ترسم ... نفسی عمیق کشیده و سرم را بالا می گیرم ... نقش کارگردانی را بازی می کنم که حرف اول را می زند ... می گویند خودخواهی و یه دنده ، سری تکان داده و در مقام تصویربردار و تدوین گر هم حرف آخر را می زنم.


در نقش کارگردان تابع فیلمنامه و در نقش تصویربردار و تدوین گر تابع ایده های کارگردان می شوم ... چشمانم را تنگ می کنم ، دارم به نظرات گروهم گوش می دهم ... خوب ها را در جیبم می گذارم ... لنز چشم هایم نرمال نیست و تصاویر فیلم که ضبط می شوند آنها هم به فراخور ایده ی مرکزی، از حالت عادی فاصله گرفته و کم کم ، حال و هوای فیلم تراشیده می شود .

نفسی راحت می کشم ... به بازیگرانم فکر می کنم ... آبروی فیلمم هستند و در عین حال آنها را جزیی از کل می دانم ... تلاش می کنم به من اعتماد کنند و باور کنند که تنها حضور جسمانی شان نیست ... که کار آنها زیر چتر خیلی از چیزها دیده شده و تکمیل می شود ...


وقت تدوینش می رسد ... برای  کاستی هایی دنبال چاره می گردم ... هنوز فرصت هست و می شود اصلاحش کرد ... خوشم می آید ، خوب شده است!... زندگی اش درآمده ...  آدمهایش مثل خودم راه می روند ... نمی خواستم بعد از این همه زحمت به صورت جریانی ساختگی و تصنعی جلوه کرده و فاقد روح و احساس باشد ... خودم خواسته ام که ساختگی باشد ، اما ساخته ام به شرط ارائه ی واقعیت ...

چند نفر می بینند ... یا از روی اجبار و رودربایستی سری به نشانه ی تایید و خوب بودن تکان می دهند ، یا چشمانشان به وجد آمده و سیگار روشن می کنند ...
 بالاخره بعضی از آشپزی مان تعریف می کنند و بعضی هم نخورده از کنار سفره مان برمی خیزند!

حالا اقساط وام های فیلمم را پرداخت می کنم و همزمان دی وی دی اش را به جشنواره ها ارسال می کنم ... امیدوارم به جاهایی الف برود ، اما خودم را با این جمله سرگرم می کنم که همه ی فیلم های خوب به جشنواره های الف راه پیدا نمی کنند!!!!!

کاظم ملایی
"نشریه ی تخصصی فیلم کوتاه"
بهمن ماه 1388

فیلم کوتاه «منها»

.

ذهنیت متمایز یک مرد (هادی علی پناه)


"منها" تنها فیلمی بود که در جشنواره‏ ی فیلم کوتاه تهران انتظار دیدنش را نداشتم. فیلمی که مرزهای سینمای ایران را به شدت درهم می‏کوبد و نشان می‏دهد که حتا، در چنین سینمای دست و پا شکسته‏یی می‏توان خلاقیت محض داشت و فضاها و داستان‏های جدید تعریف کرد.

ذهن خلاق پدیده آورنده‏ی منها، برخلاف دیگر ذهنیت‏های رایج در سینمای ایران، بدون شک، پرورش یافته‏ی این فضای به شدت سنتی و محدود نیست. نسلی كه آرام آرام در حال وارد شدن به مراحل اجرایی امروز ایران است،‌ بسیار متفاوت با نسل‏های قبلی خود پرورش یافته است و به عبارت دیگر، این نسل خودش خودش را پرورش داده است.

در فضای ایرانی كه، همواره، در میان مشكلات بی‏شمار اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی دست و پا زده نسلی، در خفا توانسته است بقای خودش را حفظ كند. نسلی كه ذهنیت و درك كاملاً متمایزی با دیگرانِ اطراف خودش دارد. این نسل به معنای واقعی كلمه توانسته است آبشخور فكری خود را به تنهایی تامین كند و متأثر از مكتب‏هایی باشد كه به شدت در ایران نادیده گرفته شده‏اند. و به همین دلیل است که نصف مخاطبان این فیلم، نمی‏توانند با آن ارتباط برقرار کنند و نصف دیگر شوکه می‏شوند.

ذهنیت بیننده‏ ی ایرانی، در صورتی که سینما و قابلیت‏هایش را نشناسد، این فیلم را نخواهد فهمید. چرا که فرهنگ بصری این مخاطب، متأثر از فرهنگ سطحی شده‏‏یی است که تلویزیون و برخی از فیلم‏های ایرانی پدیده آورنده‏ی آن‏اند. این فیلم در برخی جمع‏هایی که در آن‏ها حضور داشتم محکوم به تأثیرپذیری از سینمای هالیوود و تقلید از فیلم‏های هالیوودی شد که این نوع نتیجه‏ گیری هم، زاده‏ی برخی ذهنیت‏های ناقص و غلط در سینمای امروز ایران است.

کاظم ملایی متأثر از چنین فیلم‏ها و چنین سینمایی باشد، اما تمام زیر بنا و رو بنای فیلمی مثل منها اصیل و متعلق به ذهنیت خود ملایی است. ذهنیتی که در فضایی در زیر لایه‏های این سطح سنتی و کهنه، پرورش یافته و درحال ریشه دواندن است و نوید تغییری اساسی در نسل آینده‏ی فیلم‏سازان سینمای ایران را می‏دهد؛ ذهنیتی که نمونه‏های کم‏رنگ‏ترش در دیگر فیلم‏های جشنواره مشهود بود.

مهم‏ترین و قابل ستایش‏ترین کارِ خالق منها، خلق فضایی به شدت متفاوت و نو است. این فیلم، با توجه به پتانسیل‏های سینمای کوتاه، با هزینه‏یی بالا ساخته شده است. ولی با این حال، جو حاکم بر فیلم، به چنان پختگی و قدرتی رسیده است که بسیار بیش‏تر از این هزینه‏های بالای تولید اهمیت می‏یابد. هزینه‏هایی که در صورت لحظه‏یی لغزش می‏توانست بسیار بیش‏تر از این‏ها تمام شود و نتیجه‏ی کار هم فیلمی باشد به شدت ضعیف و تقلیدی.

اما منها با وجود تمام این ویژه‏گی‏ها دو ایراد اساسی دارد که بیش‏تر ناشی از تجربه‏ی کم فیلم‏ساز و سنگینی خلق چنین ایده‏یی است. و البته، با توجه به پتانسیل ذهنی بالای فیلم‏ساز می‏توان انتظار برطرف شدن آن‏ها را در زمانی نزدیک داشت.
ایراد اول که در وهله‏ ی اول، خودنمایی می‏کند ضعف یکی از المان‏های روایی فیلم‏نامه و داستان فیلم است: شخصیت محوری داستان، پیش خدمتی با توانایی‏های ذهنی خاص كه بیش‏تر زمان فیلم –با توجه به زمان كوتاهش- صرف پرداختن به او و شناساندن او به مخاطب می‏شود در لحظه‏یی که حوادث آینده را برعکس اتفاقات قبلی، خواب می‏بیند، فیلم به نوعی کلیشه بودن در پرداخت می‏رسد. او شخصیتی بسیار آرام و متفکر می‏نماید به خوبی می‏تواند ذهن اشخاص و اشیاء را بخواند و در زمان مناسب عمل مناسبی انجام دهد که اتفاق دلخواهش واقع شود ولی در گره گذاری اصلی که باید از کشته شدن زن مورد علاقه اش و چند تن دیگر از کارمندان کارخانه و در نهایت، خودش جلوگیری بکند، به شیوه‏یی از وقوع حادثه با خبر می‏شود که، با وجود خوب بودن در پرداخت، به هیچ عنوان با دیگر المان‏های داستان فیلم هماهنگی ندارد. و همین عامل، دلیل اساسی است بر این ادعا که کاظم ملایی عزیز، هنوز، راهی طولانی در پیش دارد تا بتواند به سبک ویژه ی فیلم سازی و داستان پردازی خودش دست یابد.

ایراد دومی که بر فیلم وارد می‏شود نداشتن مضمون داستان، و پیرنگی پخته در داستان فیلم است. منها تنها یک داستان را روایت می‏کند و هیچ تلاشی برای رسیدن به یک مفهوم یا مضمون اساسی انجام نمی‏دهد. داستان فیلم با وجود دارا بودن کشش زیاد و جذابیت، مخاطبش را آن‏چنان که باید و شاید راضی نمی‏کند. با این حال منها فیلم موفقی است. چرا؟ برای این که موفق می‏شود داستانش را در بستری جدید و کامل، از هر لحاظ، روایت کند. در شخصیت پردازی در کم‏ترین زمان ممکن با چنان قدرتی عمل کند که تعداد زیاد بازیگران فیلم را به خوبی پوشش دهد.

و در نهایت، در ساختار از هر نظر فیلمی کامل و پر از ابتکار باشد. تصویربرداری زیبای کار، با قاب بندی‏های متفاوت که به خوبی با حال و هوای فیلم هماهنگی دارد، با توجه به رنگ بندی خاص صحنه‏های فیلم، کار بسیار مشکلی در مرحله‏ی اجرایی است برای رسیدن به چنین استانداردی در محصول نهایی.

صدا گذاری فوق‏ العاده، هم از لحاظ حجم بالای کار و هم از لحاظ دقت در هماهنگی آن‏ها با تصاویر فیلم، و هم چنین بازی‏های فوق‏العاده‏ی بازیگران فیلم که با توجه به نبود دیالوگ در فیلم، اداره کردن و در قدم بعدی، بازی کردن آن‏ها کاری بسیار دشوار بوده است. همان‏طور که می‏دانید حضور بازیگر در فیلم کوتاه – به دلیل خصوصیات خاص آن –  چندان پررنگ نیست. با این حال، بخش اعظم فضاسازی در این فیلم مدیون درخشش بازیگران فیلم است.

در ادامه تنها موردی که جای بحث دارد نحوه‏ی حضور این فیلم در جشنواره است. این فیلم به عنوان فیلم تجربی – كه یكی از دلایل درخشش و یا عدم درخشش آن بود – هم در بخش ملی و هم در بخش بین‏الملل حضور داشت؛ و دلیل اساسی که هیأت داوران نشریه‏ ی فیلم کوتاه را از اهدا جایزه‏ی بهترین فیلم تجربی، به این فیلم باز داشت اعتقاد این جمع به تجربی نبودن صرف این اثر است.
دلیل این اقدام هم، تعریفی از سینمای تجربی است که این فیلم درون این تعریف نمی‏گنجد؛ فیلم تجربی باید، با وارد کردن المانی جدید در ساختار روایی فیلم، که محدودیتی هم در آن نیست، به شیوه‏یی دست پیدا کند که داستان فیلم، در کلیت، موضوع را به شیوه‏یی جدید روایت کند. اما، چرا منها فیلمی نیست که در این تعریف بگنجد؟ برای این که در سینمای جهان، کم نیستند فیلم‏هایی این چنینی.

تمام خلاقیت‏هایی که این فیلم درون خود دارد به جز یک مورد کوچک، همگی قبلاً توسط سینماگران بزرگ و کوچک جهان تجربه شده‏اند. ولی نکته‏ی کوچکی در این بین وجود دارد، که نباید از کنارش به سادگی گذشت، و آن استفاده‏ی کارگردان از ابزار کارش به عنوان وسیله‏یی در داستان فیلم است. استفاده از ریل تراولینگ دوربین به عنوان وسیله‏یی که شخصیت داستان از آن در انجام کارهای روزمره‏اش استفاده می‏کند کاری است که نمونه‏ یی برای آن در فیلم دیگری سراغ نداریم. با این حال، حضور این عامل هم نمی‏تواند تغییری در تجربی نبودن فیلم ایجاد کند. چرا که کارگردان با هوش، و درایت، از این عامل، تنها، برای کم کردن هزینه‏های تولید فیلمش، و طراحی صحنه، استفاده کرده است؛ و این کار، تأثیری بر ساختار روایی یا مضمونی فیلم ندارد.

تعریف فوق را، تنها، در شرایطی می‏توان مشمول این فیلم دانست که فیلم را در درون مرزهای سینمای ایران بسنجیم. و در این صورت است که فیلم ملایی می‏تواند فیلمی تجربی به حساب آید که البته، متصور بودن چنین حالتی غیر ممکن است چرا که سینما از ابتدای تولدش هنری جهانی است و مختص کشور خاصی نمی‏شود. تأثیر یکایک فیلم‏های ساخته شده، در سراسر دنیا، بر یك دیگر امری است که هر ساله، از ابتدای تاریخ سینما، اتفاق افتاده است و نمی‏توان آن را در مرزبندی خاصی قرار داد و سنجید. در واقع، یکی از نکات قوت سینما، به مثابه‏ی یک هنر، جهانی بودن آن است.

اما فیلم پیشین ملایی لطفا از خط قرمز فاصله بگیرید بیش‏تر به این تعریف فیلم تجربی نزدیك است. ملایی در این فیلم سعی می‏كند به درون ذهنیت شخصیت داستانش رخنه كند و به جای تعریف كردن یك داستان ودنبال كردن یك خط داستانی، به نوعی، واكاویدن یك شخصیت غیرمتعارف بپردازد.

با وجود این،  لطفا از خط قرمز فاصله بگیرید، شباهت‏هایی هم با منها دارد شباهت‏هایی كه شاید امضای ملایی به حساب بیایند: این كه داستان فیلم در بی‏زمانی و بی‏مكانی مطلق اتفاق می‏افتد و یا شخصیت‏های داستان دیالوگی ندارند. البته، فیلم  لطفا از خط قرمز فاصله بگیرید مجبور است كه زبانی برای حرف زدن با مخاطبش داشته باشد. و برای همین، راوی داستان كه شخصیت تنهای فیلم است، با مونولگ و در واقع، حرف زدن با خودش با مخاطب ارتباط برقرار می‏كند؛ و خود این المان، یكی از دلایل تجربی بودن فیلم محسوب می‏شود.
سومین امضای ملایی در این دو فیلم، شخصیت‏های غیرمتعارف فیلم‏هایش هستند. شخصیت‏هایی كه ناخواسته یا خودخواسته، از قدرت تكلم بی‏بهره‏اند؛ و به جای آن، دارای ویژه‏گی‏های منحصر به فرداند.

در پایان، منها فیلمی موفق است كه دلیلی است بر پتانسیل‏های كشف نشده‏ی سینمای ایران و صد البته، خلاقیت كارگردانش. فیلمی است كه در مقامِ اولین پله‏ی راهی جدید، خوش می‏درخشد. و ظهور كارگردانی است كه می‏توان بی‏صبرانه منتظر فیلم بعدیش ماند، با این اطمینان كه فیلم متفاوتی خواهد بود.

"نشریه ی تخصصی فیلم کوتاه"
شماره سیزدهم - بهمن1388

.

فیلم کوتاه «منها»


.
■ یادداشتی بر "منها" ( از مسیر ریل ها - روناک جعفری )
 

"منها"در چارچوب نظامی که کارگردان مشخص کرده به فردیت انسان‌هایی تک بعدی می‌پردازد که زندگی روباتیک دارند. سر یک ساعت دقیق از خواب بلند می‌شوند، کارت می‌زنند و در سیکل زندگی‌شان مثل یک «ساعت» کار می‌کنند. چنانچه چندین‌بار با نشان دادن چرخ دنده ساعت به جای مغز بر این موضوع تاکید شده که مغز مستخدم و تمامی عملکردهایش با ساعت تنظیم شده است.

منها فیلمی شسته رفته با تدوینی خوش ریتم است که بدون کلام با افکت و صداگذاری، حرکت دوربین و قاب‌بندی‌های خلاقه تماشاگر را درگیر می‌کند.
فیلم به لحاظ گرافیکی غنی است و در کارکردی سمبلیک بر نمادها تاکید زیادی می‌کند. فضای تلخ و عبوس فیلم با پوشش یکدست سفید آدم‌های نظامش با سرهایی تراشیده در فضایی سرد و سربی به بیننده القا می‌شود.

اشاره‌های دور از ذهن فیلم، پیچیده گویی‌های فیلمسازیست که ترجیح داده موضوعی ساده را با زبانی پیچیده بیان کند به طوریکه گنگ بودن جزء هویت این فیلم است.

شخصیت اصلی فیلم مستخدمی است که با چرخ خود از روی مسیر ریل‌های چیده شده عبور می‌کند و لیوان هر کس را به تفکیک چهره و شخصیتش پر می‌کند. مستخدم جوان، دارای توانایی‌های ویژه‌ای است. تله‌پاتی می‌داند. می‌تواند فکر تمامی افراد را بخواند. بازی با ارقام و اعداد را بلد است و مسایل ریاضی را با سرعت حل می‌کند. از سمعک به عنوان یک گیرنده برای بهتر شنیدن استفاده می‌کند. مثل تلفن‌هایی که فاقد شماره‌گیر، یک طرفه فقط از بالا به پایین هستند، چون مستخدم یک شنونده است نه یک گوینده.

او آشوب را پیشگویی می‌کند و با استفاده از قرص خواب جلوی مرگ دختر مورد علاقه‌اش را می‌گیرد و عشق را نجات می‌دهد. او تنها آدم مثبت این هرم است. هر چند که مشخص نیست چطور در میان انسان‌هایی که فردیت‌شان از بین رفته هنوز به عشق اعتقاد دارد. عشقی که تنها آن را با حل سریع مسایل ریاضی به دختر ابراز می‌کند.

لیوان‌ها شناسنامه افراد هستند و هویت تک ساحتی افراد این سیستم به صورت نمادین، با عکس هر شخص روی لیوانش مشخص شده است. هر لیوان معرف شخصیت هر فرد و هر شناسنامه‌ای که باطل شود به بایگانی می‌رود.

وجود ریل‌های روی زمین که چرخ مستخدم از روی آنها عبور می‌کند، در واقع تراولینگی برای فیلمبردار محسوب می‌شود و به عنوان یک نماد از کارگردان/ فیلمبرداریست که جزء همین انسان‌ها است و درگیر قراردادهای ماشینی شده است. حتی با پاشیدن خون افراد روی شیشه دوربین بر این موضوع دلالت می‌شود که دوربین نیز خود شخصیتی دخیل در این نظام است.

گندمزار، نقطه مقابل فضای ماشینی و صندوق پست تنها راه ارتباطی است که فیلمساز در فیلم گنجانده و مستخدم مانند شخصیت اصلی نمایشنامه «دیکته» از ساعدی، چشم و گوش بسته فرمان می‌برد و نامه‌های مهر و موم شده را بدون اطلاع از محتوای آنها، به صندوق پست می‌اندازد.

نکته تراژیک فیلم نوعی سرکشی و عصیان است. شخص عصیان‌گر فیلم که با چسبانده شدن چسبی به بینی‌اش از دیگر افراد متمایز شده، دست به اسلحه می‌برد و قصد دارد علیه سیستم و بالاترین فرد این هرم، کسی که دستور می‌دهد چه کسی بمیرد و چه کسی بماند و عینک دودی به چشم دارد، طغیان کند و هرکس بر خلاف این سیکل عمل کند بایکوت می‌شود؛ پس سرنوشت چنین شخصی، محکوم به منها شدن است.

این نوع ادبیات در نمایشنامه‌های دهه 1950 در اروپای غربی و آثاری از کافکا و کامو بعد از جنگ جهانی با رشد مدرنیزم نمود پیدا کرد. نمایشنامه «کرگدن» از اوژن یونسکو نیز در همین راستا قرار دارد. یونسکو انسان‌هایی را نشان می‌دهد که بعد از مدتی تبدیل به کرگدن می‌شوند و فقط یک نفر باقی می‌ماند که نمی‌خواهد کرگدن شود. در واقع منها وامدار ادبیات 60 سال پیش است.

در کل، فیلم با لابیرنتی پیچیده و تو در تو بیننده را درگیر می‌کند ولی تا چه حد این پیچیدگی‌ها مثبت تلقی شود جای سوال دارد. در این فیلم با یکسری قراردادهای شخصی کارگردان روبرو هستیم که بیشتر در ادراک خود اوست. منها در کل فیلم فرم گرایی‌ست که کمتر بر محتوا متکی است.



روناک جعفری
1388/12/03
«پایگاه خبری فیلم کوتاه»

.
فیلم کوتاه «منها»


توجه : برای دیدن عکس های پشت صحنه ی «منها» اینجا را کلیک کنید .

.
.
فیلم "منها" را می توانید در Player پائین تماشا کنید:
 .
.






آخرين به‌روزرساني: 4/12/1393